ضرب المثل درمان حادثه قبل از وقوع به چه معناست؟



ضرب المثل درمان حادثه قبل از وقوع به چه معناست؟


یک حادثه قبل از وقوع باید درمان شود


از کسب سود دریغ نکنید


در عصر سلامتی سلاح های جنگی بسازید


در غیر این صورت سیل باعث بسته شدن سد می شد



وقتی کسی مشکلی دارد که می توانست زودتر از آن جلوگیری کند یا زمانی که شخصی برای آینده برنامه ریزی می کند، گفته می شود یک حادثه قبلی باید قبل از وقوع درمان شود.


درریشه های تاریخی ضرب المثل شفا وقایع را باید قبل از وقوع انجام داد

در

در زمان های قدیم کشتی بزرگی با طوفان برخورد می کرد که باعث غرق شدن کشتی می شد. سرنشینان کشتی در آب افتادند. در میان مسافران، یک مرد موفق شد تکه ای از تخته را بگیرد و آن را بگیرد.

امواج تخته خرد شده و مسافرش را به ساحل بردند. وقتی مرد چشمانش را باز کرد، خود را در ساحلی ناشناخته دید که هدفش رسیدن به روستا یا شهری است. به زودی خانه هایی را از دور دید. قدم هایش را تند کرد و به دروازه شهر رسید.

تعداد زیادی از مردم در مقابل دروازه شهر ایستاده بودند. همه به سمت او رفتند. لباس های گران قیمت را محکم می پوشیدند. او را سوار بر اسب کردند و با احترام به شهر راندند.

مسافر از نجاتش خوشحال بود اما می خواست بداند چرا شهروندان اینقدر به او احترام می گذارند. با خود گفت : شاید مرا با دیگری به عشوه گرفته اند …

بیشتر بخوانید  جوک و اس مردونه سری7 ( دختر ،پسرا بفرمایید خنده)

ساکنان شهر او را مستقیماً به قصر باشکوه بردند و به عنوان پادشاه بر تخت نشاندند. مسافر خردمند سعی کرد راز را فاش کند.

در پایان با پیرمردی آشنا شد که مرد خوبی به نظر می رسید. او برای جلب اعتماد پیرمرد بسیار مهربان بود. در حین گفتگو متوجه شد که مردم آن شهر سنت عجیبی دارند.


یک حادثه قبل از وقوع باید درمان شود

پیرمرد به او گفت: معمولا پادشاهان وقتی چندین سال در قدرت بمانند ظالم می شوند. به همین دلیل است که ما هر سال یک پادشاه برای خود انتخاب می کنیم.

ما هر سال پادشاه پیر خود را به دریا می اندازیم و در دروازه شهر منتظر می مانیم تا به کسی برسیم.

اولین کسی که وارد شهر شد او را بر تخت سلطنت نشاندیم. تختی که یک سال بیشتر دوام نمی آورد.

مسافر فهمید چه سرنوشتی در انتظارش است. دو ماه از به تخت نشستن او می گذرد. شمرد و دید که یک دهه بعد او را به دریا خواهند انداخت.

او فکر کرد که نجات خواهد یافت: از فردا بدون اطلاع اطرافیان، کار ساخت قصر در جزیره مجاور آغاز شد.

در بقیه ایام سال، پادشاه یک ساله تمام قصرهای خود را در جزیره بنا کرد و تمام مواد غذایی و مایحتاج خود را به جزیره آورد.

ده ماه بعد که پادشاه به خواب رفت، مردم پراکنده شدند و بدون حرف و گفتگو، شاه را که سلطنت یک ساله اش به پایان رسیده بود، کنار زدند و به دریا انداختند.

او در تاریکی شب شنا کرد تا به یکی از قایق هایی که سفارش داده بود و منتظر او بودند رسید.

بیشتر بخوانید  تاریخ اعزام زائران حج سال 99 مشخص شد

سوار قایق شد و به سمت جزیره حرکت کرد. صبح بود که به جزیره رسید. خدا را شکر کرد و به قصری که ساخته بود رفت، اما ناگهان با همان پیرمردی که با او دوست شده بود روبرو شد.

به پیرمرد سلام کرد و از او پرسید: اینجا چه کار می کنی؟ پیرمرد پاسخ داد: من به هر کاری که انجام می دهید نگاه کردم. به من بگو، چه چیزی باعث شد که این کاخ را در این جزیره بسازید؟

مسافر گفت: مطمئن بودم که حادثه سقوط در دریا برایم پیش خواهد آمد، به همین دلیل گفتم بله. قبل از ظهور و وقتی این اتفاق می افتد، باید به فکر خودم باشم.

پیرمرد گفت: تو مرد باهوشی. اگه اجازه بدی پیشت میمونم از آن زمان، وقتی کسی مشکلی دارد که همه قبلاً می توانستند از آن جلوگیری کنند، یا زمانی که شخصی برای آینده برنامه ریزی می کند، گفته می شود که یک حادثه قبلی باید قبل از وقوع درمان شود.


جداکننده خط


بیشتر بخوانید:

این که مو هرگز از کف دست شما رشد نمی کند چیست؟

این که ضرب المثل همه را متمایز نمی کند یعنی چه؟

خر ما دم نداشت یعنی چی؟

ضرب المثل حکیمانه یعنی چه؟

ضرب المثل «نه بیا نه برو» به چه معناست؟


دیدگاهتان را بنویسید