مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

شرط عجیب خانم بازیگر برای خواستگارش / فیلم –

Picture of به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله



افسانه پاکرو از شهرت بیزار است

افسانه پاکرو (متولد ۴ اردیبهشت ۱۳۶۲ در اهواز ) هنرپیشه سینما ، تلویزیون و تئاتر ایران است. افسانه پاکرو یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خود دارد، مجرد است ، فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک (نقاشی)است ، عاشق بازیگری است و از شهرت بیزار است و بازیگری را فقط به خاطر اینکه بتواند نقش یک انسان متفاوت با خود را بازی کند دوست دارد.

افسانه پاکرو به دنبال ایده آل های خود است

افسانه پاکرو، بازیگر جوانی است که این روزها گزیده کاری را انتخاب کرده و به دنبال ایده آل های خود است. او پس از گرفتن فوق دیپلم و گذراندن یک دوره کلاسهای استاد سمندریان برای بازی در فیلم محکومین بهشت در سال ۸۳ انتخاب شد و بعد از آن برای بازی در سریال رسم عاشقی دعوت شد و شهرت خود را در این سریال به دست آورد، از جمله فعالیتهای هنری اش عبارتند از:محکومین بهشت، پیدا و پنهان، رسم عاشقی، رؤیای خیس، محاکمه، زندگی شیرین، شیر و عسل و…

هنر نقاشی افسانه پاکرو با مادرش

افسانه: راستش را بخواهید من خیلی دوست داشتم نمایشگاه نقاشی برگزار کنم. من دانشگاه نقاشی خواندم. خیلی دوست داشتم آثارم را در معرض دید عموم بگذارم . اصلاً قبل از بازیگری، بیشترین علاقه ام نقاشی بود. ولی همیشه مشکلی پیش آمده که نتوانستم این کار را به سرانجام برسانم. از طرفی مادر من نقاش هستند. نقاش فوق العاده ای هم هستند. ایشان با این که تحصیلات آکادمیک در زمینه نقاشی ندارند واقعاً عالی کار می کنند و من که رشته تحصیلی ام نقاشی بوده از دیدن آثار ایشان متعجب می شوم. به نظرم استعداد مادرم در نقاشی بیشتر ذاتی است. ایشان حتی کلاس هم نرفته است. انشاءا… تصمیم داریم به اتفاق مادرم نمایشگاه برای آثارمان ترتیب دهیم.

بیشتر بخوانید  زمان برگزاری چهلمین جشنواره تئاتر فجر مشخص شد -

سعیده: برعکس افسانه و مادرم من اصلاً در زمینه نقاشی استعداد ندارم. حتی نمی توانم یک خط ساده بکشم.

برای دخترها خلبانی نبود، رفتیم دوره مهمانداری گذراندیم

افسانه: من و سعیده علاقه زیادی به خلبانی داشتیم ولی آن زمان برای خانم ها خلبانی نبود؛ بنابراین مجبور شدیم مهمانداری را انتخاب کنیم. حتی آن زمان که می خواستم این دوره را بگذرانم سنم خیلی کم بود و اجازه نمی دادند ولی آنقدر اصرار کردم که قبول کردند. ولی جالب است درست شبی که می خواستیم پرواز کنیم و لباس هایمان را دادند من انصراف دادم. ترسیدم هواپیما سقوط کند. فکر می کنم خانواده ام خوشحال شدند، ولی خب کسانی که با ما همدوره بودند الان یا مهماندار هستند یا خلبان. کلاً دوست های خلبان زیاد دارم.

سعیده: هیچ وقت از این که مهمانداری را ادامه ندادم پشیمان نیستم. چون علاقه اصلی ما خلبانی بود و به خاطر علاقه نداشتن این کار را کنار گذاشتیم. افسانه هم شب پرواز همه چیز را کنار گذاشت.

دو برادر برای ازدواج

افسانه: هر وقت حرف ازدواج پیش می آید، تصمیم می گیریم با دو برادر ازدواج کنیم که مجبور نشویم از هم جدا شویم. (می خندد) ولی تا الان خیلی به شکل جدی به ازدواج فکر نکرده ایم. جدا شدن از همدیگر هم برایمان سخت بود. ولی کم کم باید به این قضیه جدی تر فکر کنیم

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *