***نوشتن واضح و خوانا***
در
در یک گروه نشسته بودم. حوصله ام سر رفته بود. طبق معمول مجله را برداشتم و ورق زدم.
یکی گفت با صدای بلند بگو
یک کلمه سه حرفی گفتم
که از همه چیز برتر است
حاج آقا گفت: پول
عروس فقط گفت عشق
شوهرش گفت: مرد
مرید گفت: علم
حاج آقا یکی یکی گفت: پول، اگر طلا نباشد، سکه
گفتم: سلام آقا اینها نیستند
گفت: پس مال من را بنویس
گفتم: سلام آقا من بر نمی گردم
گفت جاه
خسته شدم و با عصبانیت گفتم: نه نمیتونم
دیدم ساکت شد
مادربزرگ پیر گفت: عمر
سیاوش که تازه از سربازی برگشته بود گفت: کار کن
محسن خندید و گفت: قرض
یکی با صدای بلند وسط گفت: زمان
یکی گفت: آدم
باز یکی گفت خدایا
تلخ خندیدم و مداد را سر جایش گذاشتم، اما فهمیدم حتی اگر تمام توصیفات سفره زندگی کسی را نداشته باشی، حتی یک کلمه سه حرفی هم درست نیست. شما باید یک جدول کامل از زندگی آنها داشته باشید. بدون اون همه چیز بی معنیه من هنوز دارم به اون کلمه سه حرفی تو جدولم فکر میکنم،،،،،،،
شاید یک بچه پابرهنه بگوید کفش
دهقان می گوید برف
لال کلمه را بگو
ناشنواها صدا را می گویند
نابینا می گویند نور
و من هنوز فکر می کنم: فکر کردم
***نوشتن واضح و خوانا***
روزی امام صادق و عده ای از یارانش از کوچه عبور می کردند
با مردی که زیر سایه دیوار نشسته بود برخورد کردند و به امام سلام کردند
امام پس از پاسخ فرمودند: سلام اگر می توانید جلوی دیوار بنشینید!
مرد با تعجب پرسید: قصد جسارت ندارم، اما دلیلش را می توانید بگویید
حضرت فرمودند: صاحب این خانه دشمن مادرم زهرا است که یکی از مادران شیعه در سایه دیوار او باشد.
بشین خنک بشیم ما حق نداریم برگردیم نمیخوایم دشمنمون دنبال کار برن.
چشمان مرد پر از اشک شد و گفت: لعنت بر مردم قلدر.
بچه ها جان بی بی برای خوشبختی همه در پایان سال تولد دعا کنید
***نوشتن واضح و خوانا***
ملا نصرالدین Ten Ten را خریداری کرد از به قیمت به قیمت به قیمت به قیمت از کدخدا بعاغ را روز بعد از قرار دادن …
هتل کدخدا لان ملانصرالدین بین دو طرف دیگر
«م ملا، بِدﻱ ابدﻱ استفادهﺍﺕﺩﺍﺭﻡ. مِرﺩ منﺩ! »
ملانصرالدين ﺩﺍﺩ ﺩﺍﺩ: «ﺍﯾﺮﺍﺩﻱ تعدادﺍﺭ ﺍﯾﺍﺍﺩﻱ. با سرعتﺲ ﺑﺪ. »
كدخدا از ميان مخالف: من همم هستم که دشمنوﻝ ﺭﻭ kingﺩﻡ
مولا در مقابل: «بَحَل. ﺍﻻﻍ ﺍﻻﻍ ميرﺩ اينكه »
گفت: حالت چطوره؟
Mula ضریب مختلف: ««یکی خاصﺵ چنین چیزی است».
کدخدا از بین نقطه: «آیا ممکن است این مخاطره»!
مولای بین مقاومت: «ولا کَه شهیشه. بیابین بیبینی. این بیانیه. »
كوب كُد كدخدا ملانصرالدين رو ﺩﯾﺪ ﺑﯿﺮﺳﯿﺪ ﺑﯿﺮﺳﯿﺪ: «ﺥﺍ؟»
مولا 2: به او گفتم که فقط با پرداخت 2 درهم و بردن یک الاغ در قرعه کشی شرکت کند. برای 3 نفر 2 درهم درهم است.»
كدخدا مخالفت مي كند: “
نام: «همه همونیونی کـه ﺍﻍﺭﻭ ﺩ ﺩوﺩ. هممون ٢ درهمش ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ .
و بدین ترتیب همراه اول و ایرانسل جریانی از پیامک برای شرکت در مسابقات راه اندازی کردند ….. !!
***نوشتن واضح و خوانا***
گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم