زندگی سیاسی ناشناخته مرتضی احمدی



مرتضی احمدی برخی از خاطرات سیاسی و ناشنیده خود را در خاطرات خود با عنوان من و زندگی به یادگار گذاشته است. خاطراتی که بعضی از آنها بسیار خواندنی و جذاب هستند.

به گزارش ایسنا ، این روزنامه خراسان وی می نویسد: “زنده یاد استاد مرتضی احمدی ، هنرمند بزرگ معاصر ، برای نسل های مختلف ایرانی شناخته شده است. قدیمی ها او را از پیش از تاریخ ماندگارش می شناختند ، نسل های دهه های 50 ، 60 و 70 او را با فیلم ها و دوبله های بی انتها به یاد می آورند و حتی کودکان و نوجوانان امروز استاد احمدی را در برنامه زیبای “شاکرستان” و تحت عنوان راوی می شناسند. . آنها از صدای خاص او لذت می برند. متوفی در اول نوامبر 1961 در تهران متولد شد و در تاریخ 20 دسامبر 2014 در سن 90 سالگی درگذشت. استاد مرتضی احمدی یک ورزشکار بود و عاشق فوتبال بود. وی حتی در جوانی بازیگری و مربیگری را تجربه کرد. او کارمند راه آهن بود ، اما به هنر نیز علاقه داشت و از اواخر دهه 1910 در برخی از تئاترهای تهران به ایفای نقش پرداخت.

استاد احمدی اولین بار در سال 1322 پیش نمایش خود را آغاز کرد و صدای وی چنان با این کار سازگار بود که در سال های بعد به رادیو تهران پیوست و سپس هنر دوبله را تجربه کرد. صدای وی در انیمیشن معروف “پینوکیو” به عنوان “روباه حیله گر” به همراه صدای “کنعان کیانی” به عنوان “گربه نر” از جمله دوبله های ماندگار تاریخ ایران است. او همچنین در خط داستانی کودکان بازی کرد و در نقش هایی مانند علیمردان خان ، گرگ بزرگ بد و … بازی کرد که توسط علیرضا اکبریان تهیه و توسط سوپراسکوپ در دهه 1950 تولید شد. و دهه 60 و صدای او به صدای مورد علاقه همه کودکان ایرانی تبدیل شد. اگر بخواهم در مورد استاد احمدی و زندگی ایشان صحبت کنم ، بحث طولانی خواهد شد. آنچه امروز نگاه خواهیم کرد برخی از خاطرات سیاسی و ناشنیده او است که در خاطرات خود ، من و زندگی به یادگار گذاشته است. خاطراتی که بعضی از آنها بسیار خواندنی و جذاب هستند.

بیشتر بخوانید  فراستی در نقد فیلم بازی مرکب گفت کارگردانش فیلمسازی بلد نیست

چهره به چهره شخصیت های رضاشاه

استاد احمدی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. او مادربزرگي به نام بي بي خانامام داشت و به گفته خود استاد احمدي ، در 121 سالگي دارفاني را وداع گفت. او تا آخر عمر زنی پارسا بود و سعی می کرد تا آنجا که ممکن است برای نماز به مسجد برود. با این حال ، اتفاقی افتاد که او را مجبور به ماندن در خانه کرد. پروفسور احمدی در کتاب خود ، من و زندگی نوشت: “روزی نزدیک اذان ناهار به من گفت: بیا و مادرم را به مسجد (مسجد مشیرالسلطنه) ببر.” می خواهم آنجا نماز بخوانم. او در سنین بسیار کمی کاملاً سالم ، متناسب و سالم بود. با هم حرکت کردیم اواخر خیابان سلیمانهانی ، که فاصله چندانی با خانه ما نداشت ، یک نجیب زاده (پلیس) رو به روی ما با نگاهی خصمانه به ما نزدیک شد ، دست درازش چادر را روی زن بی خانمان ، پیرزن و قلب شیر کشید. می تواند چادرش را لمس کند ، او محکم به گوش او برخورد کرد و با صدای بلند گفت: “مادر برویم!” قبل از واکنش آجان ، هر دو به همان روشی که آمده بودیم سریع برگشتیم و از صحنه گریختیم. افسر دست چپ خود را روی صورت خود داشت و مات و مبهوت به ما نگاه می کرد و من از شهامت مادربزرگم بسیار خوشحال شدم. بنابراین ، مادربزرگ من که سرپرست خانواده بود و از پیر و پیر از او اطاعت می کرد ، به زنان و دختران بیشتری دستور داد که از خانه خارج نشوند. مادر ، پسر عموهای و دختران بیچاره من خانه را ترک نکردند تا اینکه پادشاهی از پدر به پسر تحویل شد. “می توان گفت زندانیان ایالت در خانه های خودشان بودند.”

با نیروهای متحد درگیر شوید

یکی از جالب ترین و در عین حال غم انگیزترین خاطرات زندگی هنری استاد احمدی ، مشارکت وی در نیروهای متحدی است که در سپتامبر 1941 ایران را اشغال کردند. این درگیری هنری درست زمانی رخ داد که وی قبل از اکران کار خود را آغاز کرد. پروفسور احمدی می نویسد: ”ساعت چهار و نیم بعد از ظهر یکی از روزهای اکتبر 1323 به همراه پرویز خطیبی ، محمد علی ساخی و یکی دو نفر دیگر ، جایی ناهار خوردیم و بعد از ظهر از لاله زار به تئاتر رفتیم. خیابانی که نزدیک است. به فروشگاه معتبر قدس شاهین ، که در آن زمان بسیار محبوب بود ، توسط یک جیپ نظامی آمریکایی حامل سه نگهبان مسلح آمریکایی متوقف شد. دو نفر از ماشین جلوی مغازه پیاده شدند و با عجله به سمت زن زیبایی که در شمال خیابان قدم می زد ، حرکت کردند و آنها را از قطار به سمت ماشین کشاندند و وقتی سوار شدند ، بدون فکر دور شدند. آنها آنقدر سریع این کار را کردند که رهگذران نتوانستند کوچکترین واکنشی نشان دهند. بعداً شایعه شد که همان زنی که دارای یک همسر و دو فرزند بود ، به دلیل بی حوصلگی و مقاومت شدید در برابر خواسته های غیراخلاقی خود ، به امیرآباد ، پایگاه نظامی ایالات متحده منتقل شد و با تزریق مورفین کشته شد. چند روز بعد ، جسد مرد فقیر در تپه های فرحزاد شناسایی شد. این صحنه تکان دهنده چیزی نیست که روح آزاد محمدعلی ساخی را آرام کند. چند روز بعد ، به همین مناسبت ، او مقدمه “قدس شاهین” را که از یکی از ترانه های محلی شیراز ساخته شده است ، به من داد. “در هر صورت ، این اعتراض چهار شب بدون اجازه برگزار شد که منجر به دستگیری من شد و پلیس قول داد که جلوی آن را بگیرد.”

بیشتر بخوانید  احتمال آزادسازی ذخایر مسدود شده پول افغانی در آمریکا

داستان به همین جا ختم نمی شود. استاد احمدی که پس از وعده دادن در برخی از پارلمان های خصوصی خدمت کرده بود ، دوباره دستگیر شد و این بار به شش ماه تبعید محکوم شد. اگر تلاش محمد مسعود ، روزنامه نگار و صاحب امتیاز روزنامه مرد امروز نبود ، او در تبعید بود.

جواب اشرف پهلوی

شاید یکی دیگر از عبارات مهم در زندگی سیاسی و هنری استاد احمدی ، که نشان از روحیه آزاد وی دارد ، تقابل هنری وی با اشرف پهلوی ، در روزهایی است که وی برای آماده سازی کودتا از تهران به پاریس سفر کرده است. پروفسور احمدی می نویسد: “اشرف پهلوی هنگامی که از سفر به ایران بازگشت ، در فرودگاه مهرآباد فرود آمد ، خز گرانی پوشیده و سگی را در آغوش گرفت و خبرنگاران از” مجسمه بی نظیر “وی به همان شکل و فرم عکس گرفتند. آنها چهره ها را تزئین می کردند. به ویژه روزنامه مرد امروز که آن را با قلم و عنوان “ملکه عصمت و طهارت وارد شده است” منتشر کرد و خشم ملت را با یک دستگیره برانگیخت. پرویز حاتیبی ، که یکی از قوی ترین آنها بود مخالفان دادگاه ، از ملودی آهنگ “من نمی خواهم به او صدمه بزنم تا این عروس را بیاورد” (معلم جواد بدیع زاده) ، آهنگ “من خانوم” را در پاکت نامه استفاده کردم و من آن شب را خواندم. پرویز و من را دستگیر کردند و فرستادند: “بعد از اینکه ما را کتک زدند و سخنان توهین آمیز و یک شب بی خوابی را گفتیم و از هر دوی آنها تعهد گرفتیم ، آنها ساعت 10:00 صبح روز بعد ما را آزاد کردند و متن اصلی توقیف یا گم شد.

بیشتر بخوانید  جنگل زدایی جنگل Sarte Partklay عمدی بوده و هدف قرار گرفته است / تلاش می کند متخلفان را شناسایی کند

داستان های درگیری استاد احمدی با رژیم پهلوی به همین جا ختم نمی شود. در دهه 1320 ، زمانی که كعم السلطنه قدرت را در دست داشت ، وی مقدمه پیراهن زرد را درباره كوام و باندش خواند. پیش بند ضبط شد و مرتضی احمدی مورد ضرب و شتم قرار گرفت. اما جالب اینجاست که همه این حجاب های مصادره شده خیلی زود محبوب شدند و وسیله ای برای سرگرمی فراهم کردند. “استاد احمدی در اواخر عمر خود تمام آلبوم های صدای تهران قدیم را با شعرهای قدیمی از پیش اکران شده اجرا کرد و آنها را به یادگار گذاشت.”

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید