زندگینامه میرزا کوچک خان جنگلی
گذری کوتاه بر زندگی میرزا کوچک خان جنگلی: میرزا یونس رشتی معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ ، در سال 1259 خورشیدی دیده به جهان گشود و در یازده آذر 1300 در 41 سالگی به شهادت رسید.
میرزا کوچک خان جنگلی نخستین سال های عمرش را در مدرسه «حاج حسن» واقع در صالح آباد رشت و مدرسه «جامع» که آن زمان رونقی داشتند، به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذراند.
وی مدتی هم در تهران در مدرسه «محمودیه» اقامت داشت. بعدها حوادث و انقلاب های کشور، او را به یک انقلابی مجاهد بدل ساخت.
این مرد انقلابی و ایرانی آزادمنش، به اشعار فردوسی سخت علاقه داشت و شدت این علاقه به اندازه ای بود که در مرکز عملیات نظامی جنگل، جلسه های منظمی برای خواندن شاهنامه و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود.
.
تاریخ دقیق شهادت میرزا کوچک خان جنگلی
تاریخ دقیق شهادت میرزا کوچک خان جنگلی در تقویم شمسی 1398 مصادف است با : دوشنبه، 11 آذر [ قَوس ] ۱۳۹۸
11/ ۹ / ۱۳۹۸
تاریخ شهادت میرزا کوچک خان جنگلی در تقویم قمری 1441
الإثنین ، ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۱
5/ 4/ ۱۴۴۱
تاریخ شهادت میرزا کوچک خان جنگلی در تقویم میلادی 2019
2019 December 2 , Monday
2 – 12 – 2019
ویژگی های میرزا کوچک خان جنگلی
ویژگی های میرزا کوچک خان جنگلی به شرح زیر است:
میرزا کوچک خان مردی استقلال طلب
در برنامه نهضت جنگل چنین آمده بود: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت خارجی».
پس از جنگ جهانی اول، روس ها و سپس انگلیس ها، شمال ایران را در اشغال داشتند.به همین دلیل، میرزا کوچک خان تصمیم گرفت بر ضد اشغالگران دست به اقدامات نظامی بزند.
او خود در این باره می گوید: «وجدانم به من دستور می دهد در آزادسازی محل تولد و وطنم که در کف قهّاریت اجنبی است، کوشش کنم».
وی در جایی دیگر می گوید: «من برای همین مقصود، یعنی بیرون رفتن قوای مسلح بیگانه از خاک ایران، تلاش خود را به کار بردم و مقصود من و یارانم، حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت آن است».
کوچک خان مردی آزادی خواه
میرزا کوچک خان، مردی از تبار آزادی خواهان و آزادی طلبان ایران زمین است؛ مردی که سلحشوری و قیام او بر ضد ظلم و استبداد زمان، ما را به یاد بزرگ مردانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد خیابانی، شهید مدرس و رئیس علی دلواری می اندازد.
آنها که برای رهایی و آزادسازی ایران و ایرانی قیامت کردند و جان خود را در راه اهداف مقدس فدا ساختند، و تا همیشه تاریخ، در قلب هر ایرانی و هر آزادمردی زنده اند.
در مرامنامه نهضت جنگل، آسایش برای همگان نجات طبقات زحمتکش و به دست آوردن آزادی حقیقی برای انسان ها، از اهداف نهضت جنگل برشمرده شده بود.
میرزا مانند همه آزادی خواهان، مخالف قراردادهای ننگین با دولت های خارجی، به ویژه قرارداد 1919 بود که در واقع اسارت کامل ایران به شمار می آمد.
.
میرزا کوچک خان مردی عدالت خواه
یکی از اهداف قیام میرزا کوچک خان جنگلی، عدالت خواهی و پی ریزی بنیان عدالت و عدالت گستری در کشور بود.
عدالت خواهی میرزا، با مردم گرایی، آزادی خواهی و دفاع از منافع ملی، گره خورده بود.
میرزا کوچک خان، عدالت را در کنار استقلال کشور دنبال می کرد و بر آن تاکید می ورزید.
. او در بیانیه ای می نویسد: «انواع مرارت ها، گرسنگی ها و دربه دری ها دیده ایم، به امید اینکه روزی موفق شویم ایران را از وجود خائن ها تصفیه کرده، نیروهای بیگانه را خارج نماییم و پایه های عدالت را محکم کنیم.
میرزا کوچک خان مردی دشمن ستیز
میرزا کوچک خان جنگلی، بزرگ مردی بود که شخصیت و عملکردش، نشان از دشمن شناسی و دشمن ستیزی او می داشت.
او با هوشیاری و آینده نگری، از اهداف شوم دشمن خبر می داد و در مقابله با آن، تلاش می کرد.
وی در مخالفت با تعهدنامه ای که اجازه می داد قشون انگلیسی از خطوط گیلان به سمت روسیه حرکت کنند می گفت:
«من این ورقه را امضا نمی کنم؛ چون می دانم از بستن چنین تعهد نامه ای با دولت انگلیس، جز ننگ و بدنامی چیزی برای ما حاصل نمی شد. میرزا در پاسخ به نماینده دولت وقت که از او می خواست تسلیم شود گفت: «تسلیم شدن به چنین حکومتی که انگلیس ها رئیس دولتش را انتخاب کنند، با غیرت و جوانمردی ما جور در نمی آید».
میرزا کوچک خان مردی با خودی نمی جنگید
مردان خدا، هدف را فدای وسیله نمی کنند و میرزا کوچک خان جنگلی، نمونه بارز این انسان ها بود. در پی حمله نیروهای دولتی، میرزا به همراه نیروهایش، مجبور به عقب نشینی شدند و جایگاه های خود را تغییر می دادند.
این جنگ و گریزهای طولانی، سبب تحلیل رفتن نیروی جنگلی ها شد. مهم ترین علت این مسئله، آن بود که میرزا کوچک خان، حاضر نبود با قوای دولتی که در حقیقت مردم ایران بودند بجنگند.
از ایرادهایی که به وی می گرفتند این بود که چرا این قدر ملاحظه می کند. میرزا استدلال می کرد که ما پیشتر با بیگانه ها و نیروهای روس و انگلیس می جنگیدیم و باید هم می جنگیدیم، چون وطنمان را اشغال کرده بودند، ولی با خودی نمی جنگیم.
میرزا کوچک خان جنگلی در کلام همسر
میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش می دوزد و درد دل می کند. همسر میرزا نیز چنین می گوید:
«من که به مراتب فرزانگی ات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستی ها و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم. من با زندگی ساده و شرافتمندِ توام با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».
کلمات میرزا کوچک خان جنگلی
مرا تهدید و تطمیع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت.
بیدار باشید، فریب نخورید و در تحت لوای کلمه اتحاد و انفاق، همه چیزِ خودتان را حفظ کنید.
من راحتی و آسایش بشر و حفظ حقوق انسانیت را طالبم.
آنها که خواهان ترقی و تعالی وطنند، نباید از هیچ چیز پروا کنند.
کوهنوردی و بیابان گردی و گرسنگی و بی خوابی، هر یک سلاح درخشنده ای است که ما را در وصول به هدف، محکم تر و آبدیده تر می نماید.
ما ممکن نیست در مقابل تجاوزات دشمنان نوع بشر، بی تفاوت بمانیم و مظلومان و رنجبران بیچاره را زیر فشار ظالمان و ستمگران تنها بگذاریم.
ما با شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده و با شرافت خواهیم مرد
نهضت جنگل چه بود ؟
در دومین سال جنگ جهانی اول، وقایعی در گیلان رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف گشت. رهبر این نهضت، میرزا کوچک خان جنگلی بود، مردی از تبار روحانیان، آزادی خواهان و استقلال طلبان که از طبقه محروم، ولی با ایمان برخاسته بود.
نهضت جنگل، قیامی مردمی بود که در یکی از حساس ترین دوره های تاریخی ایران شکل گرفت. این نهضت، از جنگل های گیلان آغاز شد و سپس روستاها و شهرهای این استان را دربرگرفت و هفت سال ادامه یافت.
رهبر نهضت جنگل، میرزا کوچک خان، طلبه آزادمنش و انقلابی و فردی فروتن، خوش برخورد و پایبند به اجرای دستورهای دینی بود.
نهضت جنگل با حمله نیروهای دولتی سرکوب شد، ولی نام میرزا و مقاومت های مردانه اش در برابر ستم و تجاوز، در خاطر مردم ایران زنده و جاوید ماند و الگویی برای مبارزان بعدی گردید.
نحوه شکل گیری نهضت جنگل
میرزا کوچک خان برای دستیابی به اهداف اولیه نهضت مشروطه که سیاستمداران مزدور بیگانه و برخی اشراف به آن خیانت کرده بودند، در تهران با چند تن از سیاستمداران که به نظر او صالح و وطن پرست بودند، به مشاوره پرداخت.
پس از این تلاش ها بود که میرزا در راهی قدم گذاشت که پیش از او مردانی بزرگ در آن پا نهاده بودند و تصمیم گرفت برای ایجاد مرکز سیاسی ـ نظامی ثابت و مستقل، با وجود سلطه استعمارگران خارجی و طبقه فاسد حاکم داخلی، به شمال ایران برود و در جنگل های انبوه آن، سازمانی مردمی و انقلابی به وجود آورد.
جنگلی ها مصمم بودند تا وقتی به هدفشان نرسیده و موفق به اخراج نیروهای بیگانه از خاک ایران نشده اند، به آرایش سر و صورت نپردازند. بنابراین، در طول مبارزات جنگل، با موهای انبوه و ریش بلند، مشغول فعالیت نظامی بودند.
البته پس از آنکه کار نهضت بالا گرفت و افسران تعلیم دیده و آشنا به فنون نظامیِ ترک و آلمانی و ایرانی به خدمت جنگلی ها در آمدند، شکل و سیمای برخی از آنان تغییر کرد.
گفتنی است در همین دوره نیز گروهی از جنگلی های قدیم و در رأس آنها خود میرزا، همان لباس و هیئت پیشین را حفظ کردند و در عکس هایی که از آن دوره مانده، این وضع به خوبی دیده می شود.
اهداف نهضت جنگل
مهم ترین علت تصمیم میرزا و دیگر یاران وی برای راه اندازی نهضت جنگل، مشاهده بی عدالتی، سلطه بیگانه، و ستم و مکر برخی از حاکمان داخلی و دشمنان خارجی بود. به همین دلیل، افرادی که منافع خود را در خطر می دیدند، با آن به مخالفت برخاستند.
جنگلی ها در شماره سیزده روزنامه جنگل درباره قیام خود و انگیزه آن چنین نوشتند: «قیام جنگلی ها برای تقویت دولت و حفظ مملکت است. جنگلی ها وقتی اسلحه را از خود دور می کنند که مطمئن شوند افراد ایرانی از تطاول متصدیان خارجی و همکاران داخلی به دور مانده است. آمال قلبی جنگلی ها و مرام واقعی آنها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ریشه های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است».
تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران
میرزا کوچک خان با مشورت دیگر اعضای نهضت جنگل، اعلامیه ای رسمی با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فداییان جنگل گیلان» تهیه و منتشر ساخت. میرزا پس از انتشار این بیانیه در نوزده خرداد 1299، دیدگاه های خود را به این قرار اعلام کرد:
1. جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوری را رسماً اعلام می نماید؛
2. تشکیل حکومت موقتی جمهوری، حفاظت جان و مال عمومی اهالی را بشارت می دهد؛
3. هر نوع قرارداد و معاهده ای را که دولت ایران قدیما و جدیدا با هر دولتی منعقد کرده است، لغو و باطل می داند؛
4. حکومت جمهوری، همه اقوام بشری را بی تفاوت، با این آمال شریک دانسته و دربارهآنها تساوی رفتار کرده و حفظ شعائر اسلامی را نیز از فرایض می داند.
میرزا کوچک خان و سردار سپه
ورود جدی رضاخان به صحنه سیاست که از او در آن زمان با عنوان «سردار سپه» یاد می شد، از کودتای 1299 آغاز گردید. سردار سپه منتظر فرصتی بود تا به قیام جنگلی ها خاتمه دهد. او در آبان 1300 اعلامیه ای با عنوان «اعلان و اتمام حجت» منتشر کرد.
وی در این اعلامیه اظهار داشت در صورتی که قوای جنگل دست از شورش بردارند، خواهند توانست با آسودگی در کنار خانواده خود به زندگی ادامه دهند.
از بین رفتن انسجام قوای جنگل و از هم گسیختگی تشکیلات از یک سو، و خروج برخی نیروهای اثرگذار نهضت جنگل مثل خالو قربان و احسان الله خان از سازمان جنگل، میرزا کوچک را بر آن داشت تا با رضاخان ملاقات کند.
البته این ملاقات به جایی نرسید و رضاخان تصمیم گرفت با حمله نهایی، جنگلی ها را از بین ببرد.
کوه های خلخال
نهضت جنگل که توطئه دشمنان و اختلاف میان پاره ای از فرماندهان را به خود دیده بود، در ماه های آخر به ضعف و از هم گسیختگی گرفتار شد.
میرزا کوچک خان هم که بیشتر نیروهای خود را از دست داده بود، به اتفاق یکی از افسران وفادارش به نام گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، برای ملاقات و یاری طلبی از رشیدالممالک خلخالی به سوی گیلوان حرکت کردند.
آنها در دامنه کوه های گیلوان، دچار برف و بوران شدیدی شدند. در این میان، شخصی که از خلخال راهی گیلان بود، در مسیرش، جنبش هایی را در میان برف ها دید و حس کنجکاوی وادارش کرد از اسب پیاده شود.
خود او در این باره می گوید: «نزدیک رفتم. دیدم میرزا کوچک خان است که از شدت سرما میان برف افتاده و به کلی یخ زده است. گفتم می توانی چیزی بخوری؟ با سر اشاره کرد بله. چند دانه سنجد در دهانش گذاشتم، نتوانست بجود. قدری مالشش دادم شاید سر حال بیاید، اما نشد. حرکتش دادم، دو سه قدمی برداشت و افتاد. رو به قبله اش کردم، آمدم به طرف گیلوان و به اهالی خبر دادم».
سر میرزا در رشت و تهران
هنگامی که خبر شهادت میرزا کوچک خان، به محمد خان سالار شعاع، برادر امیر مقتدر، خان تالش رسید، او به اتفاق یکی از منسوبانش به محل شهادت میرزا رفت. سپس به دلیل انتقام جویی از جنگلی ها، دستور داد سر میرزا را از بدن جدا کردند.
بنا به گفته کسانی که در آنجا بودند، گویا هنگام بریدن سر، میرزا هنوز زنده بوده است. سالار شجاع سر میرزا را فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. سر میرزا کوچک خان مدت ها در معرض دید عموم قرار گرفت.
بعدها خالو قربان، یکی از جنگلی ها که به میرزا کوچک خان خیانت کرد، برای نشان دادن صمیمیت و وفاداری خود به رضاخان، سر را به رسم ارمغان به تهران برد و به لقب سالار مظفر مفتخر شد!
بیشتر بخوانید:
کسی که سر میرزا کوچک خان را برید +عکس
شهادت میرزا کوچک خان جنگلی رهبر قیام مردمی جنگل (۱۳۰۰ش)
خروج میرزا کوچک خان جنگلی از رشت در پی فعالیت های کمونیستی در این …
درگذشت جهانگیر سرتیپ پور از یاران میرزا کوچک خان جنگلی (۱۳۷۱ ش)