زندگینامه استیون ویلیام هاوکینگ (فیزیكدان و كیهان شناس)



استیون هاوکینگ کیست؟


استیون ویلیام هاوکینگ در هشتم ژانویه 1942 م (300 سال پس از مرگ گالیله) در اکسفورد در شمال لندن به دنیا آمد. در جنگ جهانی ، آکسفورد ، به عنوان یکی از مراکز نگهداری از کودکان جنگ زده انگلیس برگزیده شده بود. به هشت سالگی که رسید ، خانواده هاوکینگ به سن آلبانس ، شهری در 32 کیلومتری شمال لندن رفتند که استیون در آنجا به مدرسه سن آلبانس رفت و از همان آغاز ، نبوغ خود را نشان داد. هاوکینگ ، در حومه لندن در خانواده‌ای تحصیل کرده و با فرهنگ رشد کرد. پدرش پزشک و متخصص بیماریهای مناطق حاره و مادرش از فعالان حزب لیبرال بود.


استیون پسر کوچک اندامی بود که به کندی خواندن را فرا گرفت و هرگز در کلاس درس از شاگردان متوسط کلاس بالاتر نبود. لیکن او بسیار کنجکاو ، خیال پرور و دوست دار موسیقی بود. او از ابتدا علاقه شدیدی به علوم پیدا کرده و به تحصیل ریاضیات و بعدها به فیزیک پرداخت. اگر چه پدرش دوست داشت که او پزشکی بخواند. در سال 1958 او و چند تن از دوستانش موفق به ساخت یک رایانه ابتدایی ولی با کارایی خوبی شدند. در سال 1959 موفق به دریافت بورس تحصیلی از دانشگاه آکسفورد شد و آنجا بود که قابلیتهای خویش را به خوبی نشان داد.


استیون هاوکینگ


او هرگز خود را در محدوده کتاب‌های درسی مقید نمی‌کرد، بلکه چون با مطالعات آزاد سطح معلوماتش از کلاس بالاتر بود همیشه سعی داشت در کتاب‌های درسی اشتباهاتی را یافته و با معلمان به جروبحث بپردازد. پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند و زندگی ساده در خانه‌ای شلوغ و فرسوده اما مملو از کتاب، عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقویت می‌کرد. فرانک پدر خانواده پزشک متخصص در بیماری‌های مناطق گرمسیری بود و به همین جهت نیمی از سال را به سفرهای پژوهشی در مناطق آفریقایی می‌گذراند. این غیبت‌های متوالی برای بچه‌ها چنان عادی شده بود که تصور می‌کردند همه پدرها چنین وضعی دارند. در عین حال غیبت‌های پدر نوعی استقلال عمل و اتکا به نفس در بچه‌ها ایجاد می‌کرد.


در سن هشت سالگی، هاوکینگ و خانواده‌اش به شهر سنت آلبنز، شهری در ۳۲ کیلومتری شماللندن رفتند. استیون در آنجا به بهترین مدرسهٔ محلی رفت و از همان آغاز، نبوغ خود را نشان داد.استیون به علوم طبیعی علاقه‌مند شد و حتی یک آزمایشگاه علمی در خانه دایر کرد. استعداد پنهان وی به یک تکان و ضربه نیاز داشت تا خود را آشکار کند. این اتفاق در شانزده سالگی او افتاد، که در حال آماده شدن برای امتحانات اِی لِوِل بود. در سال ۱۹۵۸ پدر هاوکینگ به یک سمت تحقیقاتی در هند گمارده شد و خانواده تصمیم گرفت دست به ماجراجویی بزند و تا هند با اتومبیل خود برود.


اما یک اتفاق نومیدکنندهٔ بزرگ رخ نمود، همهٔ اعضای خانواده نمی‌توانستند در این سفر شرکت کنند و باید استیون را باقی می‌گذاشتند تا امتحان‌های اِی لِوِل خود را بدهد و نزد خانوادهٔ همفری، که از دوستان نزدیک‌شان بودند، ماند. جاگذاشته شدن هاوکینگ از سوی خانواده‌اش ممکن است هر تأثیری بر او نهاده باشد، اما باعث شد نفوذ نیروی خرد وی در زندگی‌اش برانگیخته و تحریک شود. پدرش از وی خواسته بود به مطالعهٔ زیست‌شناسی بپردازد، تا حرفهٔ او را از حوزهٔ پزشکی تعقیب کند.


استیون بیشتر به ریاضیات گرایش و علاقه داشت، که در این درس از همه بهتر بود؛ اما پدرش ریاضی خواندن را راه پیمودن به سوی بن‌بست می‌دانست که فقط به تدریس ختم می‌شود. سرانجام آنان به سازش رسیدند، قرار شد استیون ریاضیات، فیزیک و شیمی را مطالعه کند. وی تمام تلاش و دقت خود را وقف درس‌هایش برای امتحان اِی لِوِل کرد، یک امتحان اولیه هم برای آزمون ورودی آکسفورد در پیش داشت که هدف آن شرکت در آزمون واقعی سال بعد بود. در اتفاقی نامنتظره، استیون از پس امتحان آکسفورد چندان خوب برآمد که یک کمک هزینهٔ تحصیلی به او عطا شد.


استیون هاوکینگ نشسته بر صندلی چرخدار مخصوص خود


۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳: آغاز تحصیلات عالی


استیون هاوکینگ در هفده سالگی به کالج دانشگاه آکسفورد وارد شد تا در آن جا به تحصیل علوم طبیعی، با تأکید بر فیزیک بپردازد. او از همان زمان به اخترفیزیک و کیهان‌شناسی علاقه‌مند شد زیرا در خود کنجکاوی شدیدی می‌یافت که به رمز و راز ستارگان و آغاز و انجام کیهان پی ببرد. سالهای دهه ۶۰ عصر طلایی کشف فضا، پرتاب اولین ماهوارهها و سفر فضانوردان به کره ماه بود و بازتاب این وقایع تاریخی در رسانه‌ها جوانان را مجذوب می‌کرد. به‌علاوه، استیون از کودکی عاشق رمانهای علمی‌تخیلی بود و مطالعه آن‌ها نیز بر اشتیاق او به کسب معلومات بیشتر در فیزیک، نجوم و علوم دیگر می‌افزود.


بسیاری از دانشجویان سال اول حدود یک سال و نیم از استیون هفده ساله بزرگ‌تر بودند، و کسانی هم تا سه سال مسن‌تر، و دو سال خدمت سربازی خود را هم طی کرده بودند. وی قسمت عمدهٔ وقت خود را در سال اول در اتاقش می‌گذرانید. علائق هاوکینگ متوجه دنیای بزرگ‌تر پیرامونش بود، و این حوزه را به دقت و مشتاقانه مطالعه می‌کرد، حتی تا انجام رصدهای شبانه هم پیش می‌رفت. وی در آستانهٔ امتحانات نهایی یک شب را تا صبح نخوابید، و در نتیجه پاسخ تعدادی از سؤال‌ها را به هر ترتیبی که شده، داد. نمره‌های نهایی‌اش در مرز بین اول و دوم قرار گرفت. مطابق معمول در این مورد، برای مصاحبه فراخوانده شد تا در مورد سرنوشتش تصمیم بگیرند. در این هنگام اعتماد به نفس ویژهٔ وی برگشته بود.


استیون هاوکینگ


وقتی دربارهٔ برنامه‌هایش از او پرسیدند، پاسخ داد:


«اگر شاگرد اول شوم به کمبریج راه پیدا می‌کنم. اگر شاگرد دوم شوم در آکسفورد خواهم ماند. از این رو انتظار دارم مرا شاگرد اول کنید.»


به قول دکتر برمن:


«مصاحبه‌کنندگان به اندازهٔ کافی از خرد و هشیاری برخوردار بودند که تشخیص دهند دارند با کسی صحبت می‌کنند که از اکثرشان بسیار باهوشتر است.»


هاوکینگ شاگرد اول شد، و در پاییز سال ۱۹۶۲، در بیست سالگی به ترینیتی هال کمبریج وارد شد. ورودش به آکسفورد خیلی ناخوشایند بود؛ ورودش به کمبریج بسی بدتر اتفاق افتاد. در همان ابتدا، پی برد که با همهٔ این‌ها فرد هویل تصمیم گرفته او را به عنوان دانشجوی خود نپذیرد. دستیار هویل به عنوان استاد راهنمای وی برگزیده شد. به غرور هاوکینگ ضربهٔ سختی وارد آمد: این بی‌اعتنایی و تحقیر را هرگز فراموش نکرد. در دورهٔ فوق‌لیسانس کمبریج، هاوکینگ دیگر آن دانشجوی درخشان دورهٔ لیسانس نبود.


۱۹۶۳: آغاز بیماری ALS و خواب اندام


در سال آخر تحصیل هاوکینگ در آکسفورد در پاگرد پله‌ها زمین‌خورده و سرش به زمین اصابت کرده بود. در نتیجه، اندکی حافظه‌اش را از دست داده بود. دوستانش گمان می‌کردند که این اتفاق ناشی از مستی او بوده‌است اما این تنها باری نبود که او از پله‌ها افتاده بود و گاهی هم گره زدن بند کفش‌هایش برایش دشوار شده بود. هاوکینگ دررفتن از پله‌ها مواظب خودش بود، اما آن دشواری بستن بند کفش کماکان باقی بود. وقتی در پایان نخستین نیمسال تحصیلی یعنی در ژانویه ۱۹۶۳ در آغاز بیست و یک سالگی در کمبریج به خانه رفت، پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد. نتیجه فراتر از بدترین کابوس‌هایی بود که ممکن بود به سراغ کسی بیاید.


آزمایش‌هایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان‌ناپذیری به نام ALS را نشان داد. این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می‌دهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین می‌برد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد می‌کند به‌طوری‌که به مرور توانایی هر گونه حرکتی از شخص سلب می‌شود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بی‌درمان مدت زیادی زنده نمی‌مانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیش‌بینی شده‌بود.هاوکینگ به کمبریج بازگشت، به حالت افسردگی سیاه و هراسناکی فرورفت. چندین ماه به ندرت خانهٔ اجاره‌ای خود را ترک کرد. تمام چیزی که از این اتاق به بیرون راه می‌یافت، نوایی بود که از صفحه‌های موسیقی واگنر گسیل و بطری‌های خالی و ودکا که بیرون گذاشته می‌شد.

بیشتر بخوانید  تغییر جلد مجری سابق رادیو پس از طلاق!


نومیدی و اندوه عمیقی استیون دربرگرفت. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته می‌دید؛ دوره دکترا، رؤیای دانشمند شدن، کشف رمز و راز کیهان، همگی به صورت کاریکاتورهایی درآمدند که در حال دورشدن از او بودند. به جای همه آن خیال‌پردازی حالا کاری به جز این از دستش برنمی‌آمد که در گوشه‌ای بنشیند و دقیقه‌ها را بشمارد تا دو سال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد. به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعت‌ها متفکر و بی‌حرکت ماند.


خودش بعدها تعریف کرده‌است که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده‌است و او را برای اجرای حکم می‌برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم‌اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می‌کشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری بدون درمان مبتلا است اما لااقل درد نمی‌کشد. به علاوه طبع لجوج و نقادش که هیچ چیز را به آسانی نمی‌پذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیش‌بینی پزشکان درست باشد و چه بسا که از نوع اشتباه‌های کتب درسی باشد.استیون هاوکینگ بی‌وزنی را در پرواز در گرانش صفر تجربه می‌کند.


۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵: آشنایی با جین وایلد


آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشنایی‌اش در همان ایام با دختری به نام جین وایلد بود. دختری که در مهمانی سال نو با او دیدار کرده بود، در کمبریج به دیدنش رفت. او فقط هیجده سال داشت. وی درس‌های اِی لِوِل را در دبیرستان سن‌آلبانز نزد خود می‌خواند، و قصد داشت سال بعد به دانشگاه لندن برود. جین دختری کم‌رو و خجالتی بود. وقتی هاوکینگ نخستین بار به او گفته بود که دارد کیهان‌شناسی می‌خواند، او بعداً ناگزیر به فرهنگ لغات مراجعه کرد تا بفهمد کیهان‌شناسی به چه معناست. جین به خداوند اعتقاد داشت، و طبعاً خوش‌بین بود.


وی معتقد بود که هر چیزی برای هدف و منظوری به وجود آمده و در واقع آفریده شده‌است؛ و مهم نیست که رویدادهای نامناسب و نامطلوب چگونه جلوه می‌کنند، که ممکن است چیز خوب و مطلوبی از دل آن‌ها به وجود آید و رخ بنماید. هاوکینگ از دیرباز اعتقاد به خدا را وانهاده بود، اما نگرش جین به نظرش آشنا آمد و در دلش نشست. او یک‌دنده و لجوج بود، و همیشه یک‌دنده بوده‌است، همین امر راز کامیابی و توفیق او بوده‌است. چرا حالا باید دگرگون و متحول می‌شد.


او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالی که رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه می‌رفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت. از نظر هاوکینگ، این اتفاق «همه چیز را تغییر داد.» وی اکنون چیزی داشت که به خاطرش زندگی کند. اما اگر قرار بود ازدواج کند، پس باید شغل و پیشه‌ای می‌داشت و اگر باید به کاری مشغول می‌شد، به درجهٔ دکتری نیاز داشت. هاوکینگ بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد، و دست به کار اندیشیدن دربارهٔ موضوع مناسبی برای پایان‌نامهٔ دکتری خود شد. خود را خوشبخت می‌دانست.


استیون هاوکینگ


۱۹۶۵: شروع دوباره به زندگی


هاوکینگ در ۱۹۶۵، در بیست و سه سالگی، کار برای دریافت دکتری تخصصی را آغاز کرد، و در ژوئیهٔ همان سال ازدواج کرد. در پاییز جین برای گذراندن واپسین سال دانشگاهش به لندن رفت که در روزهای آخر هفته به کمبریج برمی‌گشت. هاوکینگ به خانه‌ای از یک ردیف خانه‌های هم شکل و کنار یکدیگر، به فاصلهٔ حدود هزار متری از بخش ریاضیات کاربردی و فیزیک نظری اسباب‌کشی کرد و مقداری از پول مراسم عروسی را بابت خرید یک خودرو سه‌چرخه پرداخت کرد تا بتواند با آن تا رصدخانه‌ای که در حومهٔ شهر واقع بود، رفت‌وآمد کند. ارادهٔ مصمم هاوکینگ برانگیخته شد، و نیروی مغزش را به‌طور کامل، بدون کم‌ترین پریشانی حواس، متمرکز کرد؛ و باید هم این شرایط فراهم می‌آمد.


زیرا مسائلی که وی اینک متوجه آن‌ها شده بود از جملهٔ پیچیده‌ترین و بلندپروازانه‌ترین مسائل در کلّ حوزهٔ کیهان‌شناسی به‌شمار می‌آمدند.از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده می‌کند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده‌است. با این دو انگشت او می‌تواند دکمه‌های رایانه بسیار پیشرفته‌ای را فشار دهد که اختصاصاً برای او ساخته‌اند و به جایش حرف می‌زند و رابطه‌اش را با دنیای خارج برقرار می‌کند زیرا استیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم از دست داده‌است.


زمینه‌های پژوهشی


رساله دکترای استیون هاوکینگ با عنوان «خواص جهان‌های در حال بسط» در سال ۱۹۶۶ نوشته شده‌است و در دسترس عموم قرار دارد. هاوکینگ در سن ۲۴ سالگی زمانی که دانشجوی فوق لیسانس هال ترینیتی کمبریج بود این پژوهش ۱۳۴ صفحه‌ای را نوشت.زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی است. از مهم‌ترین دستاوردهای وی مقاله‌ای است که به رابطهٔ سیاه‌چالهها و قانون‌های ترمودینامیک می‌پردازد. او نشان می‌دهد که سیاه‌چاله‌ها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوج‌های ذرات مجازی که در افق رویداد آن تشکیل می‌شود، نابود می‌شوند که همین زوج ذرات پیش‌بینی می‌کند که سیاه چالهها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ (و گاهی تابش بِکستِین-هاوکینگ) خوانده می‌شوند.


مقالهٔ مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت می‌کرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده می‌کنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد.او با کیپ ثورن دربارهٔ اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرط‌بندی علمی داشته‌است. او همچنین طرف بازنده در نبرد مشهور هاوکینگ-ساسکیند است.


استیون هاوکینگ


صدای رباتی


وی که به دلیل ابتلا بیماری ای ال اس (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک)، امکان تحرک ندارد، از سیستم جدیدی که با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده برای صحبت کردن استفاده می‌کند. بیماری ای ال اس باعث تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم دستگاه عصبی مرکزی فرد می‌شود. به همین دلیل صدای او آهنگی رباتیک دارد. پروفسور هاوکینگ اذعان می‌کند که صدایش هنوز کمی رباتی است اما تأکید می‌کند که به دنبال صدایی «طبیعی‌تر» نیست: «این صدا حالا به نشانه من تبدیل شده و حاضر نیستم آن را با یک صدای طبیعی با لهجه بریتانیایی عوض کنم.»


او می‌افزاید که شنیده کودکانی که به صدای کامپیوتری نیاز دارند ترجیح می‌دهند صدایی شبیه به او داشته باشند. شرکت بریتانیایی سویفت کی در ساخت این دستگاه مشارکت داشته‌است. تکنولوژی هوش مصنوعی این شرکت (که در حال حاضر به عنوان اپلیکیشن صفحه کلید در تلفن‌های هوشمند به کار گرفته می‌شود)، یادمی‌گیرد که پروفسور هاوکینگ چطور می‌اندیشد و بر این اساس واژه‌ای را پیشنهاد می‌دهد که این دانشمند قصد استفاده از آن را دارد.

بیشتر بخوانید  خم های شگفت انگیز و جالب + عکس


استیون هاوکینگ


هاوکینگ به زیست شناسی علاقه‌مند است


هاوکینگ از کودکی به ریاضیات علاقه‌مند بود و می‌خواست در این رشته تخصص بگیرد اما پدرش فرانک دوست داشت او در رشته‌ی دیگری مثل پزشکی ادامه تحصیل دهد. علاوه بر مخالفت پدر مشکل دیگر این بود که آکسفورد رشته‌ی ریاضیات را در حد تخصصی نداشت، بنابراین استیون در رشته‌ی فیزیک این دانشگاه به ادامه‌ی تحصیل پرداخت، اما مشکل دیگری نیز وجود داشت و آن هم اینکه فیزیک به دو گرایش رفتار ریز ذرات اتمی و کیهان شناسی تقسیم می‌شد. سرانجام او در کیهان شناسی که به جهان به عنوان یک کل واحد نگاه می‌کند، ادامه‌ی تحصیل داد. اگرچه این رشته در آن زمان چندان رایج نبود. او فیزیک و زیست شناسی را شبیه هم می‌داند زیرا در هردو آن‌ها رفتار ذرات کوچک ماهیت اجسام بزرگ را تعیین می‌کند.


هاوکینگ عضو تیم قایقرانی آکسفورد بود


در طول سال اول اقامت در آکسفورد، هاوکینگ دچار انزوا و افسردگی شد و برای حل این مشکل تصمیم گرفت به عضویت تیم قایقرانی این دانشگاه درآید. حتی قبل از بیمار شدن، استیون هاوکینگ اندامی نحیف داشت اما همین سبکی وزن باعث شد جایی برای او در تیم قایق رانی ایجاد شود، البته نه به عنوان پاروزن، بلکه به عنوان هدایت‌کننده و کنترل فرمان قایق در این تیم حضور یافت. از آنجا که قایقرانی در آکسفورد بسیار رقابتی و مهم است هاوکینگ در میان هم تیمی‌هایش به محبوبیت رسید اما از طرف دیگر این ورزش باعث شد زمانی را که به مطالعه اختصاص می‌داد را از دست بدهد.


در ۲۱ سالگی پزشکان به او گفتند فقط چند سال دیگر زنده خواهد ماند


هنگامی که او دانشجوی کارشناسی ارشد بود، بدنش علائمی از بیماری را نشان داد، پس از تعطیلات کریسمس هاوکینگ به بیمارستان مراجعه کرد که مشکل وی، بیماری ALS تشخیص داده شد، پزشکان به او گفتند فقط چند هفته زنده خواهد ماند، هاوکینگ که از این موضوع شوکه شده بود، در بیمارستان با جوانی مبتلا به سرطان خون و در حال مرگ مواجه شد و دریافت از این بدتر نیز ممکن است. ۲۱ سالگی با همسر آینده‌اش، جین وایلد آشنا شد و این موضوع روحیه‌ی مضاعف برای مبارزه با بیماری به او داد. هنگام که هاوکینگ از جین درخواست ازدواج کرد جین به او گفت که آن‌ها در زیر ابر هسته‌ای افتضاحی زندگی می‌کنند که هرلحظه ممکن است دنیایشان را به پایان برساند بنابراین بهتر است از تمام لحظات باقی مانده‌ی عمرشان بهترین استفاده را بکنند.


در نظریه جهان بیکران به او کمک شده است


در سال ۱۹۸۳ پرووفسور استیون هاوکینگ یکی از دستاوردهای بزرگ خود را با مشارکت جیم هارتل به ثبت رساند؛ نظریه‌ای که طبق آن جهان هیچ مرزی ندارد. در تلاش برای درک ماهیت و شکل جهان از مفاهیم مکانیک کوانتومی (مطالعه‌ی رفتار ذرات ریز) و ترکیب آن‌ها با نسبیت عام (نظریه‌ی انشتین در مورد گرانش و انحنای فضا-زمان) آن‌ها به نظریه‌ای رسیدند که طبق آن جهان به عنوان یک موجودیت معرفی می‌شود اما هیچ محدودیت و مرزی ندارد. هاوکینگ در مورد این نظریه می‌گوید جهان را مانند سطح زمین در نظر بگیرید، شما می‌توانید در هر جهتی که می‌خواهید بدوید اما هرگز به انتهای زمین نخواهید رسید با این تفاوت که سطح زمین دو بعدی است اما فضا چهار بعد دارد.


فضا-زمان را می‌توانید مانند خطوط عرض جغرافیایی در نظر بگیرید، اگر از قطب شمال به سمت جنوب بروید هرچه فاصله‌ی شما از قطب بیشتر شود فاصله‌ی این خطوط از یکدیگر بیشتر خواهد شد تا از استوا بگذرید و به سمت قطب جنوب بروید. بنابراین جهان در فضا-زمان محدود شده و در نهایت دوباره به ساختار ابتدایی خود باز خواهد گشت، اما این اتفاق حداقل تا ۲۰ میلیارد سال دیگر رخ نخواهد داد، اما آیا این به معنی بازگرداندن زمان به عقب است؟


استیون هاوکینگ


دوستان جدایی ناپذیر؛ فضا و زمان


انشتین نشان داد که فضا و زمان نسبت به یکدیگر عواملی نسبی هستند و فیزیکدانان آن را با فضا-زمان نشان دادند، قوانین ریاضی نشان می‌دهد که جهان در حال انبساط است، بنابراین زمان تابعی از گسترش جهان است.


وی می‌گوید:


تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی می‌شود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمی‌شود، با این حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکه‌تکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکه‌های خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بی‌نظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز می‌کند و به زمان جهت می‌دهد. هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع می‌شود. او بعدها گفت که اشتباه می‌کرده‌است.


وی گفته‌است تلاش‌ها برای آفریدن هوش مصنوعی، تهدیدی برای وجود بشر است. توسعه کامل تکنولوژی هوش مصنوعی می‌تواند پایان نژاد بشر باشد. هشدار این دانشمند در دربارهٔ تکنولوژی‌ای است که خود او نمونه‌ای ساده از آن را برای برقراری ارتباط (سخن گفتن) استفاده می‌کند. هاوکینگ می‌گوید نسخه‌های ابتدایی هوش مصنوعی که تاکنون ابداع شده‌اند مفید بوده‌اند با وجود این، از تبعات آفرینش تکنولوژی که بتواند با انسان برابری کند یا از او پیشی بگیرد ابراز نگرانی کرده‌است. «چنین موجودی می‌تواند روی پای خودش بایستد هر بار با شتابی بیشتر خود را از نو طراحی کند. بشر که به دلیل محدودیت‌های بیولوژیک سرعت کمتری دارد بدون توانایی رقابت عقب خواهد ماند.»


او از قول مدیر ستاد ارتباطات دولت بریتانیا دربارهٔ این که اینترنت مرکز مشترک تروریست‌ها شده‌است هشدار می‌دهد و می‌گوید: «شرکت‌های اینترنتی باید برای مقابله با این تهدیدها بیشتر تلاش کنند اما مشکل آنجاست که بدون فدا کردن حریم خصوصی و آزادی بتوان این کار را عملی کرد.»


وی اعلام کرده که یک سیاهچاله کوچک به اندازه یک کوه پرتو ایکس و پرتو گاما از خود به اندازه ۱۰ میلیون مگاوات ساطع می‌کند که برای تأمین برق تمام جهان کافی است. هاوکینگ خودش هشدار داده که احتمالاً بسیار سخت خواهد بود که بدون آنکه این انرژی به انسانها آسیب بزند و تمدن بشری را نابود کند، بتوان از آن استفاده کرد و سیاهچاله را به اصطلاح تحت کنترل خود درآورد. یک راهکار این است که سیاهچاله در مدار زمین و فاصله مناسب از ما قرار بگیرد تا بتوان از انرژی ساطع شده‌استفاده کرد. هنوز اما کسی در دنیا نتوانسته‌است سیاهچاله کوچک را پیدا کند.


دینی


هاوکینگ خود را یک بی خدا می‌داندو علاوه بر رد وجود خدا، اعتقاد به جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را هم داستان‌های کودکانه می‌شمارد. هاوکینگ دربارهٔ وجود خدا می‌گوید:«پیش از آنکه ما علم را بفهمیم، طبیعی بود که به خلقت جهان توسط خدا باور داشته باشیم. اما امروز علم توضیح متقاعدکننده تری ارایه می‌کند.»


هاوکینگ که در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان به بازخوانی ذهن خدا اشاره کرده بود: «اگر ما بتوانیم فرضیه‌های لازم برای توضیح هر پدیده و مادهٔ موجود در هستی را کشف کنیم این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است بدین معنی که ما می‌توانیم فکر خدا را بخوانیم.»


بعداً در پاسخ به این پرسش که اگر به وجود خدا باور ندارد، دلیل اشاره اش به «بازخوانی ذهن خدا» چه بوده، توضیح می‌دهد: «منظور من از بازخوانی ذهن خدا این بود که ما هر چیزی را که خدا می‌توانست بداند، می‌دانستیم اگر خدایی وجود داشت؛ اما خدایی وجود ندارد. من یک بی خدا هستم.»

بیشتر بخوانید  عکس های مهدی سلوکی بازیگر در فرانسه / سری اول


در کتاب طرح عظیم نیز به این موضوع اشاره می‌کند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. همچنین وی به صراحت عنوان کرده‌است که اعتقاد به وجود بهشت یا حیاتِ پس از مرگ در حقیقت «افسانه‌ای» است برای مردمانی که از مرگ می‌هراسند. او با صراحت می‌گوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان، دیگر حیاتی برای آن وجود ندارد.


هاوکینگ در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۴ با نشریه ال‌موندو، به‌طور قطع وجود خدا را انکار کرده و می‌گوید: «ال موندو [به معنای جهان در اسپانیایی] حاصل پدیده‌های علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجاب‌کننده‌تر در اختیار ما قرار می‌دهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیده‌است. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»


تغییر باور دینی


استیون هاوکینگ در گفتگو با یک شبکه ترکیه‌ای ادعای قبلی خود در مورد خلقت را تغییر داده و تصریح کرده که خالق دنیا خداوند است.هاوکینگ در گفتگو با کانال D ترکیه در پاسخ به پرسشی در خصوص وجود خداوند بر خلاف ادعای قبلی خود که خدا را رد کرده بود تصریح کرد: «حقیقت این است که تشکیل کائنات بر پایه علوم شکل گرفته، ولی در هیچ صورتی نمی‌توان گفت کسانی که قوانین علمی را تدوین می‌کنند یا ابداع می‌کنند از طرف خداوند خلق نشده‌اند و مخلوق خدا نیستند.»


سیاسی


باراک اوباما در حال صحبت با استیون هاوکینگ در اتاق آبی کاخ سفید در اوت ۲۰۰۹، پیش از مراسم اعطای نشان افتخار آزادی رئیس‌جمهوری به او و ۱۵ نفر دیگر


جنگ ویتنام


هاوکینگ در سال ۱۹۶۸ در کنار طارق علی و ونسا ردگریو در تظاهرات علیه جنگ ویتنام در لندن شرکت کرد.


تحریم علمی اسرائیل


هاوکینگ در مهٔ ۲۰۱۳ با تصمیم به عدم شرکت در همایش سالانه فردای پیش رو که هر ساله به میزبانی شیمون پرز در اورشلیم برگزار می‌شود به جمع کمپین تحریم‌کنندگان علمی اسرائیل پیوست.


جنگ داخلی سوریه


وی در سال ۲۰۱۴ خواستار پایان دادن به جنگ داخلی سوریه شد: «ما باید از هوش انسانی‌مان برای پایان دادن به این جنگ بهره ببریم. منِ پدر، وقتی رنج کشیدن بچه‌های سوری را می‌بینم، با خود می‌گویم: دیگر بس است.»


دونالد ترامپ


وی در ۳۰ می ۲۰۱۵ گفت دونالد ترامپ نامزد نهایی جمهوری‌خواهان یک عوام فریب است که همیشه به فکر منافع خودش است. او گفت هیچ استدلالی برای موفقیت‌های وی ندارد.


استیون هاوکینگ


همه‌پرسی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا


وی از رای‌دهندگان انگلیسی خواست تا در همه‌پرسی ۲۳ ژوئن برای ابقای کشورشان در اتحادیه اروپا رای دهند. وی اهمیت ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا را به دلایل امنیتی و اقتصادی محدود نکرد و تأکید کرد که این امر برای پیشبرد پژوهش‌های علمی انگلیس اهمیت بسیاری دارد. وی افزود: روزهایی که می‌توانستیم روی پای خودمان و در برابر دنیا بایستیم به اتمام رسیده‌است. باید برای امنیت و تجارت‌مان جزء اتحادیه گروهی از ملت‌ها باشیم.


اجتماعی


نظر در مورد حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج


استیون هاوکینگ در رابطه با حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج معتقد است:


فکر می‌کنم کسانی که بیماری لاعلاج دارند و درد زیادی تحمل می‌کنند باید این حق را داشته باشند که زندگیشان را تمام کنند و کسانی که به آن‌ها کمک می‌کنند نباید تحت تعقیب قرار بگیرند. ما اجازه نمی‌دهیم که حیوانات زجر بکشند، پس چرا انسان‌ها باید زجر بکشند؟البته او اضافه می‌کند که باید شرایطی وجود داشته باشد که تضمین شود زندگی شخصی بر خلاف خواسته خودش گرفته نشود.


تشکیل خانواده


ازدواج هاوکینگ نقطه عطفی در زندگی او بود و خود می‌گوید: “جین مرا مصمم ساخت که زندگی کنم و به راه خود ادامه دهم. او براستی میل به زیستن را به من عطا کرد.” زندگی خانودگیشان با عشق و تفاهم متقابل ، روالی عادی دارد. نخستین فرزند آنها ، رابرت ، در سال 1967 چشم به جهان گشود، سه سال بعد یعنی در 1970 دختری به نام لوسی به دنیا آمد و در سال 1979 تیموتی متولد شد. اینک آنهات صاحب یک نوه نیز هستند. هاوکینگ در سال 1978 وفق به دریافت جایزه معتبر “آلبرت انیشتین” شد. ملکه الیزابت عنوان و نشان رسمی “شوالیه بزرگ امپراطوری بریتانیا” را که یکی از پرافتخارترین نشانهای انگلستان است به او اعطا کرده است. علاوه بر آن ، از دانشگاههای معتبر دنیا نظیر دانشگاه پرینسون ، دانشگاه شیکاگو ، دانشگاه نیویورک و بسیاری دیگر از دانشگاهها به اخذ درجات افتخاری و نشانهای معتبر نایل آمده است. ولی شاید پرافتخارترین آنها کسب کرسی ممتاز استادی ریاضیات کمبریج است که 300 سال پس از نیوتن کسی موفق به کسب آن نشده بود.


برخی تأملات هاوکینگ


ما در دنیایی حیرت انگیز و گیج کننده زندکی می‌کنیم.


  • می‌خواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش می‌یابیم بدانیم و دوست داریم بپرسیم: سرشت جهان چیست؟

  • جایگاه ما در آن کجاست؟

  • از کجا آمده‌ایم و آمدنمان از بهر چه بوده است؟

  • منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونی‌اش در آمده است؟

  • چگونه به پایان خواهد رسید؟”




و چنین ادمه می‌دهد: “من در تمام زندگیم شیفته این بوده‌ام که به سوالهای بزرگی که در مقابلم قرار می گیرند پاسخهایی علمی بیابم. اگر شما نیز مثل من ، در شبی پرستاره ، به ستارگان آسمان نگاه کنید و تلاش کنید و در آنچه می‌بینید با تعمق و احساس بنگرید، شما نیز شگفت زده خواهید پرسید که این جهان چگونه بوجود آمده است. سوالها کاملا روشن و به طرز فریب آمیزی ساده‌اند.


اما پاسخها به نظر می‌رسند که ورای تفکرات ما هستند. “این تفکرات و باورها بیش از دو هزار سال است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است، اما کمتر از صد سال که ما به روش نوینی از تفکر در این زمینه دست یافته‌ایم. با قرار گرفتن در مرکز جهان ما خود را در مدار متوسطی از خورشید یافته‌ایم. خورشیدی که یکی از میلیونها ستاره کهکشان راه شیری ماست و کهکشان راه شیری ما تازه خود یکی از میلیاردها کهکشان جهان گسترش یابنده و بی انتهاست. اما این از پایان یک تاریخ طولانی تأملات استفهام آمیز بسیار دور است. قبل از آنکه ما امیدوار باشیم بتوانیم تصویر کاملی از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مجسم کنیم، سوالهای بزرگ هنوز بی پاسخ مانده‌اند.”


استیون هاوکینگ


من از شما می‌خواهم که در این هیجانات من ، از کشفیات گذشته و حال ، و از این شیوه‌های انقلابی تفکر ، که نصیب ما شده سهیم باشید، از مهبانگ گرفته تا سیاهچاله‌ها و ماده سیاه ، تصور امروز ما از جهان ، پر از باورهای اعجاب آمیز و حقایق و انکار ناپذیر است. داستان رسیدن ما به این تصور ، داستان آموختن این است که آنچه را می‌بینیم بفهمیم.”


درگذشت


وی صبح روز چهاردهم مارس ۲۰۱۸ در سن ۷۶ سالگی در منزلش واقع در کمبریج درگذشت. فرزندانش جهت بزرگداشت او بیانیه ای منتشر کردند.


دیدگاهتان را بنویسید