روسری دور گردنم پیچیدم و او را کشتم



یک سال پیش ، مردی از همسر اول خود به پلیس شکایت کرد و ادعا کرد که همسر اول او ، غزاله ، همسر دوم خود ، صدف را کشته است.

هنگامی که جسد پیدا شد و تحقیقات آغاز شد ، شواهدی جمع شد که حق با شوهر صدف بود و صدف توسط دستان او خفه شده بود و غزاله پس از ارتکاب قتل به مکان نامعلومی فرار کرد.

با دستور دادگاه جسد به پزشکی قانونی منتقل و همسر مقتول مورد بازجویی قرار گرفت. مرد 37 ساله گفت: من و غزاله چندین سال با هم زندگی کردیم تا اینکه صدف را به عنوان همسر دوم خود گرفتم ، اما آنها دائماً با هم مشاجره می کردند و شک ندارم که غزاله همسر دوم من را کشت و فرار کرد.

طبق اطلاعاتی که این مرد در اختیار پلیس قرار داد ، غزاله در خانه برادرش در اصفهان ردیابی و دستگیر شد و به قتل اعتراف كرد. شوهر وی نیز به اتهام کمک به قتل دستگیر شد ، اما چون هیچ مدرکی علیه وی یافت نشد ، تبرئه شد.

بدین ترتیب غزاله در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به دادگاه ارجاع شد. این زن که قبلاً به جرم قتل اعتراف کرده بود ، در دادگاه اعتراف کرد که گناه ندارد و ادعا می کند که از نحوه کشته شدن هاویس یا سوزاندن بدنش اطلاع ندارد.

غزاله گفت: شوهر من چند سال پیش صدف هایی از بهشت ​​زهرا پیدا کرد و آنها را به خانه آورد و به من گفت این همسر من است و باید با هم زندگی کنی. من و صدف اختلافاتی داشتیم اما او را نکشتم. متهم در پاسخ به این س whyال که چرا قبلاً به قتل اعتراف کرده است ، گفت: من اعتراف کردم زیرا شوهرم مرا مجبور کرد تا در سرویس اطلاعاتی اعتراف کنم که صدف را کشته ام. قبول کردم چون ترسیده بودم.

بیشتر بخوانید  تعطیلی مدارس قزوین دوشنبه | مدارس قزوین دوشنبه تعطیل است

متهم در پاسخ به این س whyال که چرا از شوهرش ترسیده است ، پاسخ داد: “وقتی هر دو در سرویس اطلاعاتی بازداشت شدیم و با هم تنها بودیم ، شوهرم به من گفت که اگر قتل صدف را نپذیرد ، افراد خارج از زندان را به به آنها دستور دهید تا برادر من باشند و مادرم را بکشند. برای نجات خانواده ام ، باید اعتراف می کردم که قتل شغل من بود ، در حالی که قتل شغل من نبود و فقط از ترس آن را پذیرفتم.

متهم نتوانست به این س answerال پاسخ دهد که چرا اگر قتل به تقصیر وی نبود به خانه برادرش فرار کرد.

در آن زمان ، رئیس دادگاه به متهم گفت: “حالا كه رئیس قوه قضائیه از طرف فرزند صغیر مقتول دیه خواسته است و قصاص در این صورت نیست ، بهتر است حقیقت را بگوییم. در غیر این صورت ، ما باید تحقیقات را دوباره آغاز کنیم و خودمان بفهمیم که چرا صدف کشته شد و چه کسی آن را کشت ، در آن زمان کجا بودید و در خانه برادر خود چه کار می کردید و شما باید تا آن زمان در زندان بمانید.

سخنان رئیس دادگاه و تشویق متهم برای گفتن واقعیت باعث شد غزاله جزئیات ماجرا را توضیح دهد. غزاله گفت: “من و همسرم افغان هستیم ، اما ما در ایران بزرگ شدیم و در ایران ازدواج کردیم.” شش سال با هم زندگی کردیم و صاحب یک پسر شدیم. چهار سال زودتر ، روزی شوهرم صدف را برای اولین بار به خانه آورد و گفت که او همسر دوم او است. صدف باردار بود که شوهرم به من گفت که باید در خانه ای با او زندگی کنم. از شنیدن صحبت های شوهرم شوکه شدم اما مجبور شدم با صدف زندگی کنم. حدود چهار ماه بعد ، صدف فرزندی به دنیا آورد ، اما شوهر من ادعا می کند که نوزاد تازه متولد شده فرزند او نیست. با این وجود ، شوهر من فرزند خود را دوست داشت و برای او ارزش قائل بود. شوهرم از من و پسرم غافل شد اما او صدف را دوست داشت و همیشه برای آنها خرید می کرد.

بیشتر بخوانید  بهره برداری آزمایشی از طولانی ترین تونل در خاورمیانه - اخبار راه و مسکن - اخبار اقتصادی تسنیم

این زن ادامه داد: رفتار صدف همیشه باعث شده بود که شوهرم و من و پسرم را کتک بزند و شکنجه کند. دنیا برای ما تلخ بود ، اما من چاره ای نداشتم. صدف حتی جهیزیه با خودش نیاورد و از وسایل من استفاده کرد. او با رفتارش مرا آزار می داد. آخرین باری که پسرم با کودک صدف بازی کرد ، صدف یک بار پسرم را شکست داد و گفت پسرم از فرزندش بدرفتاری کرده است. من که از رفتار صدف گیج شده بودم ، لحظه ای کنترل اعصابم را از دست دادم و روسری را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. وقتی صدف روی زمین افتاد ، نبضش هنوز می زد. پسر و فرزندم را هم روی صدف خانه گذاشتم و فرار کردم. وقتی دستگیر شدم به خانه برادرم در اصفهان رفته بودم.

قاضی سپس پرسید: “چرا پسرت را با خود نبردی؟”
زن جوان پاسخ داد: شوهرم هرگز اجازه نداد پسرم را با خود از خانه بیرون بکشم.
قاضی سپس پرسید: آیا بدن را سوزانده ای؟
غزاله پاسخ داد: نه من آن را نسوزاندم و علت سوختگی بدنم را نمی دانم.
غزاله در ادامه به قضات گفت: “باور کنید ، صدف سابقه تشنج داشت و فکر می کنم به همین دلیل پس از اینکه من گلوی او را فشار دادم ، روی زمین افتاد و مرد.” رفتار صدف و شوهرم باعث شد لحظه ای کنترل اعصابم را از دست بدهم. من از مرگ او راضی نبودم. اکنون که در زندان هستم ، فرزندم و فرزند صدف در کنار شوهرم هستند و شوهرم از آنها مراقبت می کند. من از قضات دادگاه کمک می خواهم.
در پایان جلسه ، قضات از تصمیم گیری خشمگین شدند.

بیشتر بخوانید  قیمت های باورنکردنی فست فود در سال گذشته؛ همبرگر ۱۸ هزار تومان! + تصویر

23302

دیدگاهتان را بنویسید