چرا احساس رضایت در زندگی اینقدر سخت شده و چرا ما مدام از شرایط زندگیمان شکایت میکنیم و میگوییم کاش اوضاع بهتر بود؟
این سؤال و سؤالهای مشابه که افراد بسیاری با آن دست به گریبان هستند، بهانهای شد تا با دکتر بدریالسادات بهرامی صحبتی داشته باشیم و درباره علل مهمی که فرصت لذت بردن از زندگی را از ما میگیرند و به عبارتی باعث نارضایتی ما از خودمان، زندگی، اطرافیان و احیاناً سرنوشتمان میشوند، به گفتوگو بنشینیم. این روانشناس میگوید که از جمله عوامل مهم در ایجاد نگرانیها، افسردگیها و حتی تنشهای عصبی در خانواده، جامعه، محل کار و… همین احساس نارضایتی است؛ احساسی که گاهی توهمی ساختگی در ذهن ماست. ادامه صحبتهای ایشان را با هم میخوانیم.
نارضایتی به علت هدفهای گمشده
ما ناراضی هستیم. این نارضایتی ما را عصبی و گاهی سرکش میکند. تند صحبت میکنیم. تحمل نداریم و خلاصه آن که دلمان پر است. اما چرا؟ یکی از عمده دلایل بروز احساس نارضایتی، محقق نشدن خواستههایمان است. یعنی مثلاً میخواستیم در کنکور قبول بشویم؛ اما نشدیم. میخواستیم به مدارج عالی در کارمان برسیم؛ اما نرسیدیم. اینها ما را دلزده میکند؛ چون هدفمان را از دست میدهیم و خود را بازنده میدانیم. اما گاهی نارضایتی و شکوه ما جنبه حقیقی ندارد و بیشتر نق زدن است.
مثلاً ما از ازدواجی که کردهایم، راضی نیستیم و دائم خودمان را برای انتخابی که کردهایم سرزنش میکنیم؛ در حالی که اصلاً نمیدانیم دنبال چه بودیم و چهجور ازدواجی برای ما حس رضایت را ایجاد میکند. وقتی ما هدفهای گنگی داشته باشیم یا بدتر از آن اصلاً هدفی نداشته باشیم، بالطبع سردرگم خواهیم شد و این مسأله عدم رضایت ما را از شرایطی که داریم به دنبال دارد.
لجبازی با خودمان
وقتی صحبت از نارضایتیهای بیمورد است، گاهی به اینجا میرسیم که افراد دچار نوعی لجبازی فردی هستند. آدمهایی که مدام از شرایط و داشتهها و نداشتههای خود گله دارند و اصلاً حسی از رضایت در آنها دیده نمیشود، زندگی را به خودشان سخت میگیرند و دنبال چیزی هستند که اصلاً آن را نمیشناسند و شاید حتی واقعاً آن را نخواهند.
گاهی پیش میآید که این افراد برای احساس رضایت تجربههایی را از سر میگذرانند که به نفعشان نیست و در مسیری لجبازانه به سمت آن کشیده شدهاند. خودشان با افکار مزاحم خودشان رقابت دارند و نمیخواهند بپذیرند که شرایط همیشه ایدهآل نیست و همیشه کم و کاستیهایی وجود دارد.
چمن همسایه سبزتر است
خارجیها مثلی دارند که میگویند چمن همسایه سبزتر است. در واقع چیزی معادل ضربالمثل فارسی خودمان که میگوید مرغ همسایه غاز است. آدمهایی که اینطور فکر میکنند، همیشه احساس نارضایتی دارند. این افراد گمان میکنند آن سوی دیوار خبری است و به همین سبب از حال خودشان لذت نمیبرند. داشتههای دیگران را میبینند و از آنچه دارند، غافل هستند. این حس به آنها نوعی سرخوردگی میدهد. انگار خودشان را همیشه و در هر جنبهای کمتر و پایینتر از دیگران میبینند؛ برای همین هیچ لذتی را تجربه نمیکند.
با مفهوم مشکل داریم
متأسفانه عدم درک صحیح ما از مسائل و مفاهیم میتواند سدی برای احساس لذت و رضایت باشد. برای مثال، زن و شوهری که درک درستی از زندگی مشترک ندارند، به راحتی طی اولین فشارهای زندگی یا احساس ناخوشایندی که از محدودیتها و مسئولیتهای ازدواج به آنها دست میدهد، به این نتیجه نامعقول میرسند که این ازدواج، ازدواج مورد نظرشان نیست و چون درک درستی از همه جوانب یک زندگی مشترک ندارند، به نظرشان این زندگی لذتبخش نیست. شاید این مسأله به این علت باشد که این افراد با تصور دیگری از زندگی مشترک وارد این حیطه شدهاند و هنگامی که با واقعیت آن روبهرو میشوند، به احساس دلزدگی و سرخوردگی میرسند.
چگونه آدم رضایتمندی باشیم؟
راههای مختلفی وجود دارد که ما میتوانیم بیشتر از قبل از زندگی لذت ببریم؛ اما قبل از هر چیز باید بدانیم این احساس درونی در هر کسی متفاوت است. شاید شخصی از رفتن به کوه یا طبیعت غرق لذت شود؛ اما انجام همان کار برای شما بسیار عادی باشد. بنابراین بهتر است قبل از هر کاری، فهرستی از فعالیتهایی را که برای شما لذتآفرین است و باعث رضایتمندی شما از زندگی، محیط و اطرافیان میشود، تهیه کنید و بیشتر به آنها بپردازید. در ادامه این کارها میتواند به شما کمک کند:
1.سطح توقعات خود را پایین بیاورید. آرزو کنید؛ اما بلندپروازیهای غیرمنطقی نداشته باشید
2.دست از مقایسه کردن خود و دیگران بردارید و تواناییها و محدودیتهایتان را بپذیرید.
3. شکرگزار باشید و هر موفقیت و کامیابی هر چند کوچک را مهم بشمارید.
4. باور کنید که همه چیز در اختیار همه نیست و صرفاً داشتن همه امکانات با هم ضامن رضایتمندی نیست.
5.با افرادی رفتوآمد کنید که همسطح خودتان هستند و احساساتتان را تحریک نمیکنند.
از درون بجوشید
منتظر نباشید تا دیگران یا عوامل خارجی زمینه لذت بردن و رضایت شما را از زندگی فراهم کنند. در این صورت وابستگیتان زیاد میشود و متکی به غیر از خویش میشوید. در این حالت با حذف هر عامل یا نبود هر فردی که رضایتمندی شما به وجود آن بستگی دارد، به سمت سرخوردگی میروید و خیلی زود به حس پوچی میرسید. بنابراین سعی کنید ذهن و دلتان را راضینگر بار بیاورید؛ اما یادتان باشد این به معنای کوتاه آمدن در برابر خواستهها نیست. شما تلاش کنید و در عین حال به هر نسبتی احساس رضایت داشته باشید و از این فکر که همه چیز باید ایدهآل باشد تا به حس رضایتمندی برسید، دست بکشید.
بدریالسادات بهرامی -روانشناس و مشاور خانواده
منبع : سایت زیباشو