دیدارنیوز ـ پاییز سال گذشته بود که خانواده «ح» برای مسافرت چند روزه از تهران به مشهد آمدند و در منزل یکی از بستگان دورشان اقامت گزیدند. در این میان «ز» زن جوانی که متاهل بود و پسری ۵ ساله داشت ارتباط عاطفی عمیقی با پسر ۲۶ ساله میزبان مشهدی پیدا کرد.
این زن جوان که مدعی بود در زندگی مشترک با همسرش اختلاف دارد، ماجرای ناسازگاری و مشاجرههایش را برای «آرمین» بازگو کرد به گونهای که پسر جوان مجرد هم پای درد دلهای «ز» نشست و احساسات و عواطف خود را بروز داد. این آشنایی فامیلی و ارتباط عاطفی به حدی رسید که «ز» وقتی به تهران بازگشت، ناسازگاری با شوهرش را شدت بخشید و تقاضای طلاق کرد تا بتواند با «آرمین» ازدواج کند. اطرافیان و خانواده «ز» که از تغییر رفتار ناگهانی و اصرار به طلاق، شوکه شده بودند همه تلاش خود را به کار گرفتند تا از این ماجرای شوم جلوگیری کنند، اما نصیحتها و هشدارها فایدهای نداشت. او برای «طلاق» پافشاری میکرد و به امید ازدواج با «آرمین» شبها را به صبح میرساند.
این موضوع، زندگی خانوادگی «ز» را آشفته کرد و به بی سر و سامانی کشاند تا جایی که دیگر همسر «ز» مجبور شد به خواسته او تن دهد و بدین ترتیب در حالی «مهر طلاق» بر شناسنامه «ز» خودنمایی کرد که او لبخند زنان منتظر خواستگاری آرمین بود! اما از سوی دیگر خانواده آرمین نیز با این ازدواج مخالف بودند چرا که آرزوهای زیادی برای پسرشان داشتند و حالا با شنیدن ماجرای ازدواج او با زن مطلقهای که پسری ۵ ساله دارد، دچار نوعی سردرگمی شده بودند و از آینده این ازدواج احساسی و عاطفی به شدت وحشت داشتند. با این حال، گوش «آرمین» بدهکار این نصیحتها نبود و او هم تصمیم خود را برای ازدواج با «ز» گرفته بود.
به همین دلیل مدام به تهران رفت و آمد میکرد تا مقدمات مراسم خواستگاری را فراهم آورد. همه این ماجراهای اضطراب آمیز در حالی رقم میخورد که «اشکان» (برادر «ز») نیز مخالفت خود را برای ازدواج خواهرش با «آرمین» آشکار کرده بود. این جوان ۲۵ ساله که اعتقاد داشت «آرمین» با این ارتباط عاطفی زندگی خواهرش را به نابودی کشانده است، کینه عمیقی از «آرمین» به دل گرفت و مترصد فرصتی بود تا انتقام وحشتناکی از او بگیرد.
از طرف دیگر «آرمین» که نمیتوانست بر احساسات و عواطف خود غلبه کند به شیوه جوانی عاشق پیشه راه تهران را در پیش گرفت تا با وجود همه مخالفتهای خانوادگی به طور رسمی و شرعی، پای سفره عقد بنشیند. به همین دلیل او یازدهم فروردین امسال برای خواستگاری از «ز» لباسهای دامادی اش را به تن کرد و از طریق فرودگاه بین المللی شهید هاشمی نژاد مشهد عازم تهران شد.
او که اول صبح در فرودگاه مهرآباد تهران از هواپیما خارج شده بود به سمت واحد آپارتمانی خانواده «ز» حرکت کرد تا آخرین گفتگوهای مراسم خواستگاری را به سرانجام برساند، اما با این که هر از گاهی با خانواده اش تماس تلفنی میگرفت دیگر به کسی زنگ نزد و این موضوع موجب بروز نگرانی در خانواده «آرمین» شد. آنها که احتمال میدادند او گرفتار مشکلات خواستگاری است، خودشان را دلداری میدادند، اما وقتی همه تماسهای تلفنی همچنان تا روز بعد بی پاسخ ماند، اضطراب و هراس هولناکی وجودشان را فراگرفت.
گوشی آرمین زنگ میخورد، ولی او به تماسها پاسخ نمیداد تا این که روز بعد (دوازدهم فروردین) پیامکهایی را برای خانواده اش ارسال کرد که «نگران من نباشید! خودم تماس میگیرم!» و «شما زنگ نزنید من خودم میآیم!» و …
این جملات ابهام آمیز بر نگرانی اعضای خانواده «آرمین» افزود چرا که او هیچ گاه با خانواده اش چنین رفتاری نداشت واین گونه با آنها سخن نمیگفت. وقتی اضطراب و نگرانی اعضای خانواده به اوج رسید، دیگر چارهای نداشتند جز آن که دست به دامان قانون شوند بنابراین آنها با تسلیم شکواییهای به دستگاه قضایی مشهدخواستار پیگیری ماجرا شدند.
با توجه به حساسیت موضوع، این پرونده به شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و زیرنظر قاضی حسن زرقانی مورد رسیدگی ویژه قرار گرفت.
با آن که «آرمین» در تهران گم شده بود و باید این پرونده در دادسرای تهران رسیدگی میشد، اما هنگامی که قاضی ویژه قتل عمد، چهره نگران و درمانده مادری را دید که به دستگاه قضا پناه برده بود، چشمانش را به تک برگهای اوراق پرونده دوخت و سپس دستورات محرمانه خاصی را زیر یکی از برگهای این پرونده به رشته تحریر درآورد و از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی خواست تا با دقت و جدیت برای آشکار شدن ماجرای مشکوک خواستگار مشهدی وارد عمل شوند.
بدین ترتیب و با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ جواد شفیعزاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) گروه ورزیدهای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) مامور رسیدگی به این پرونده حساس شدند. گروه تخصصی کارآگاهان در اولین شاخه از تحقیقات میدانی و بررسیهای غیرمحسوس در فرودگاه به سرنخهایی رسیدند که نشان میداد جوان دیگری نیز در یکی از این سفرهابه همراه «آرمین» سوار هواپیما شده است که دوستی نزدیکی با یکدیگر داشتند بنابراین کارآگاهان که با راهنماییهای قاضی زرقانی پا به تاریکخانه این پرونده پیچیده گذاشته بودند بی درنگ دوست آرمین را شناسایی کردند.
این جوان که در حضور قاضی ویژه قتل عمد سخن میگفت با اشاره به ارتباط و دوستی نزدیک خود با «آرمین» اظهار کرد: قرار بود «آرمین» به خواستگاری «ز» برود، ولی چون «اشکان» (برادر «ز») او را چند بار تهدید کرده بود یک بار آرمین به سراغ من آمد تا او را همراهی کنم که اگر حادثهای رخ داد من به او کمک کنم! به همین دلیل من و آرمین با هم به تهران رفتیم. وقتی آن جا رسیدیم «آرمین» به من گفت که شما پشت در منزل منتظر باش، اگر حادثهای رخ داد بیا داخل! ولی دقایقی بعد از آن که «آرمین» درون خانه رفته بود، تلفنی با من تماس گرفت و گفت: همه چیز آرام است تو برو! من هم به مشهد بازگشتم و دیگر از چیزی خبر ندارم، چرا که آخرین بار او خودش به تنهایی عازم تهران شد؛
قاضی ویژه قتل عمد که اظهارات دوست آرمین را منطبق با واقعیت تشخیص داده بود، دستور آزادی وی را صادر کرد و از کارآگاهان خواست دامنه تحقیقات خود را به تهران بکشانند. اما در همین حال وقوع حادثهای هولناک روند تحقیقات را دگرگون کرد. خانواده «آرمین» که از نزدیک شاهد تلاشهای شبانه روزی کارآگاهان بودند با بیان این که «ز» با خوردن مقدار زیادی قرص دست به خودکشی زده و در بیمارستان تهران فوت کرده است به کارآگاهان گفتند: چند روز قبل «ز» با ما تماس گرفت و ادعا کرد اگر بدانم برادرم اشکان بلایی سر آرمین آورده است، خودم را میکشم!
این اظهارات تلخ در حالی از زبان خانواده «آرمین» شنیده میشد که آنها بارها از نگرانی «ز» به خاطر گم شدن «آرمین» خبر داده بودند. در عین حال وقوع این حادثه وحشتناک، سرنخ مهمی برای پیگیری این پرونده شد و اشکان به عنوان متهم اصلی تحت تعقیب قرار گرفت. در همین اثنا بود که تراکنش بانکی از حساب آرمین در مشهد، کارآگاهان را به سوی بررسی این موضوع کشاند.
ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که فردی با کارت بانکی «آرمین» از یک خواربارفروشی خرید کرده است. بازبینی دوربینهای مداربسته و بررسیهای غیرمحسوس رد پای اشکان را آشکار کرد و بدین ترتیب گروه تخصصی کارآگاهان بیدرنگ عازم تهران شدند. کارآگاهان در یک عملیات غافلگیرانه و ضربتی، اشکان را دستگیر و به مشهد هدایت کردند، اما او که در حضور قاضی مورد بازجوییهای فنی قرار گرفته بود با اعتراف صریح به قتل خواستگار مشهدی اظهار کرد: او را کشتم، اما جسدش را در اسید نابود کردم و هیچ اثری از او نیست! ولی این اعترافات برای قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود. به همین دلیل «اشکان» با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان قرار گرفت تا این که روز بعد مدعی شد قصد دارد حقیقت را بازگو کند.
«اشکان» گفت: او زندگی خواهرم را نابود کرده بود به همین دلیل کینه او را به دل داشتم تا این که وقتی به تهران آمد و زمانی که کسی در خانه نبود او را با ضربات چاقو به قتل رساندم و سپس جسدش را با پراید به پارک خطی جنگلی در حاشیه بزرگراه قلعه حسن خان (شهرک قدس) بردم و در میان درختان دفن کردم! و …
به دنبال اعترافات متهم وهماهنگیهای قضایی، دوباره گروه تخصصی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ نجفی در حالی عازم قلعه حسن خان شدند که این بار قاتل نیز همراه آنان بود، ولی اشکان محل دفن جسد را به یاد نداشت به همین دلیل جست وجوها در میان درختان جنگلی طولانی شد تا این که در نهایت حفرهای در میان درختان خودنمایی کرد که توسط حیوانات درنده گوشههایی از آن تخریب شده بود. وقتی کارآگاهان چوبی را درون حفره فرو بردند با شیئی پلاستیکی مواجه شدند و با حفر بخشی از آن محل ناگهان جسدی را دیدند که درون کیسه زباله بزرگ پلاستیکی قرار داشت و اطراف آن نیز با چسبهای پهن بسته شده بود. با پیدا شدن جسد «آرمین» و تماس کارآگاهان مشهدی، گروهی از نیروهای انتظامی قلعه حسن خان به محل کشف جسد آمدند و بدین ترتیب با طی مراحل قانونی، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و از این جنایت هولناک رمزگشایی شد.
بررسیهای بیشتر در این باره زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) با صدور دستورات ویژه قضایی همچنان ادامه دارد.