هرچند اصلاحطلبان نیز منطقا انتظار حضور در دولتی را که با حمایت یکسره اصولگرایان روی کار آمده است نداشتند، اما دستکم متوجه شدند احتمالا با فضای کاملا بسته سیاسی مواجه نیستند و فضای نقد و نظر باز است. با این اوصاف باید دید راهبرد اصلاحطلبان در مواجهه با دولتی که نشان میدهد یک دولت اصولگرای میانهرو است، چیست؟
طیفی از اصلاحطلبان باور دارند با وجود یکدستشدن سه قوه، امکان اصلاح به حداقل ممکن رسیده است و هنگامی که از نیروهای منتقد دولت امکان هرگونه کنشگری سیاسی گرفته شده و امیدی برای حضور مؤثر در انتخاباتهای پیشرو وجود ندارد و اساسا شیوه بررسی صلاحیتها امکان فعالیت انتخاباتی را به جبهه اصلاحات نمیدهد، عملا تعامل با دولت یا دیگر نهادها، گرهی از مشکلاتِ اصلاحات باز نمیکند. این گروه در حال حاضر ترجیح میدهند کناری بنشینند و اگر نقدی بود، در فضای مجازی و نه در گفتوگو با دولت مطرح کنند.
دسته دیگر، اصلاحطلبانی هستند که باور دارند اگر بنا بر رفع مشکلات است، میتوان در فضایی به دور از حاشیههای سیاسی مرسوم، نظرهای کارشناسی به دولت داد و از آنجایی که قدم اول برای شنیدن نظرها از سوی رئیسی برداشته شده، امکان و بستر گفتوگو مهیاست.
این گروه باور دارد اصلاحطلبان باید به صورت مستمر دولت را نقد کنند، اما نقدهایی که در نگاه عمومی چهره تخریبگرایانه نداشته باشد تا اگر هم گوش شنوایی در دولت وجود داشت، آنها را بشنود. از طرفی، باور این طیف این است که اگر اصلاحطلبان از عرصه سیاسی کنار بروند، عملا از صحنه سیاست رسمی حذف میشوند و هر اتفاقی در آینده رخ دهد، دیگر نمیتوانند در عرصه سیاست تأثیر خاصی بگذارند. در واقع با این نگاه اصلاحطلبان اگر از نهاد قدرت دور بمانند، در بهترین حالت تبدیل به کنشگرانی مدنی میشوند که کارشان صرفا تحلیل و نقد میشود.
البته در مقابل این نگاه، گروه نخست باور دارند نباید برای حضور در قدرت سیاسی از معیارها و شاخصهای هویتی اصلاحات فاصله گرفت و در صورت بروز چنین شرایطی، آنوقت این مردم هستند که از اصلاحطلبان فاصله میگیرند و تجربه تاریخی نیز نشان داده است که هر وقت مردم از اصلاحطلبان ناامید شوند، اتفاقا اصلاحطلبان در کسب قدرت سیاسی نیز ناکام میمانند.
اما گروه سوم را شاید اصلا نتوان اصلاحطلب خواند؛ هرچند آنها اصرار دارند خود را اصلاحطلب معرفی کنند. افرادی که معمولا با نام اصلاحطلبی میکوشند منافعی خاص برای خود به دست بیاورند و همواره هرکجا قدرت باشد، خواه دست اصلاحطلبان و خواه در اختیار اصولگرایان، به سمت قدرت متمایل میشوند. اینها نه در پی هویت سیاسی اصلاحاتاند و نه برایشان مهم است مسیر حضور اصلاحطلبان در قدرت رسمی با چه سازوکاری فراهم میشود. آنها همانهایی هستند که پیش از انتخابات، ستاد اصلاحطلبان حامی رئیسی را تشکیل دادند که این عمل حتی با انتقاد اصولگرایان نیز همراه شد؛ زیرا مشخص بود حمایت ایشان از رئیسی هم واقعی نیست.
حالا برخی از اصلاحطلبان درباره اینکه اصلاحطلبان نسبت به دولت رئیسی باید چه رویکردی داشته باشند، اظهارنظرهایی مطرح میکنند؛ ازجمله حسن رسولی که در گفتوگو با «جماران» گفته است: «فکر میکنم ما اصلاحطلبان وظیفهمان نسبت به دولت آقای رئیسی، نقد صادقانه، دلسوزانه و مشفقانه است؛ نهتنها درباره آقای رئیسی، بلکه درباره سایر مسائلی که در ایران و اطراف ایران میگذرد… نفس حضور آقای رئیسی در بین مردم کار درست و پسندیدهای است. وجهه مردمیبودنشان مهم است. اینکه آقای رئیسجمهور از موضع بالا با مردم رفتار نکنند، از نگاه من صفتهای خوبی است. اینکه ظرف شش ماه آینده قول داده شد سالی یک میلیون مسکن ساخته شود، آیا از حالا تا اسفند ظرفیت کشور اجازه ساخت ۵۰۰ هزار دستگاه ساختمان را میدهد؟ یا قولی که وزیر صمت داده مبنی بر اینکه ما در حوزه خودرو صاحب یک برند بینالمللی شویم یا در مورد بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد کسری بودجه که الان در کشور است یا عدم اطمینان در حوزه فعالیتهای اقتصادی وجود دارد، به این گونه که اگر طرف کشاورز است، نمیداند محصولش را میتواند بهگونهای بفروشد که هزینههایش را تأمین کند؟ یا اگر صنعتگر است همینطور… . از نگاه من، مبنای اصلی، این موضوع خواهد بود که موهبت یکدستی دولت باعث ثبات، کارآمدی و کاهش مشکلات مردم و ایجاد امید به آینده شود؛ به نحوی که جوانان ما کمتر به دنبال مهاجرت و گریزان از کشور باشند. اینها مسائل بسیار مهمی است و ظرف یک ماه، ۱۰ روز، ۲۰ روز و… قابل تحقق و ارزیابی نیست. هر نوع اظهارنظری واقعبینانه و منصفانه نیست».
یا اسماعیل گرامیمقدم که چندیپیش گفته بود: «اصلاحطلبی فقط با انتقاد تعریف نمیشود. ما اصلاحطلب هستیم برای آنکه منافع ملی را تأمین کنیم و اگر دولت آقای رئیسی بتواند اصلاحاتی مهم در کشور به وجود آورد و مشکلات را رفع کند، از آن حمایت میکنیم. مناسبات اصلاحطلبان با آقای احمدینژاد فرق داشت؛ زیرا همه میدانند احمدینژاد اصلا اصولگرا هم نبود و فقط از اصولگرایان استفاده کرد. در دو دولت او، همه ظرفیتهای کشور در حال نابودی بود؛ از اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ و جامعه. لازم بود در آن مقطع اصلاحطلبان هشدار دهند که کشور با این وضعیت به ویرانی میرود، اما اگر ما مشاهده کنیم که آقای رئیسی کابینهای معقول چیدمان میکند، افراد شایستهای را بهعنوان استانداران و فرمانداران منصوب میکند، به سمت تنشزدایی با جامعه بینالمللی میرود و به حقوق آحاد مردم احترام میگذارد، حتما از او و دولتش حمایت میکنیم. البته فعلا برای قضاوت زود است».
جلال جلالیزاده نیز درباره اینکه قرار است اصلاحطلبان در آینده چه سیاستی در پیش بگیرند، به «برنا» گفته: «مشخص است که اصلاحطلبان به هر صورتی در ایام انتخابات دچار اختلاف شدند؛ عدهای نظر به عدم مشارکت داشتند و عدهای مشارکت کردند و این اختلاف و ناهماهنگی در بین اصلاحطلبان موجب شد مردم هم استقبال چندانی نکردند و عدهای رأی ندادند. من خبری درباره جلسه جدید اصلاحطلبان ندارم و حتما اصلاحطلبان اگر بخواهند دوباره به قدرت برگردند، باید برنامهای داشته باشند و بدون برنامه و بدون تشکیلات، تشکل و تصمیم و اراده آنها نمیتوانند کاری کنند. حتما اگر بنا باشد که اصلاحطلبان بهاصطلاح دچار فروپاشی نشوند و هماهنگی و اتحاد لازم را دوباره پیدا کنند و روی محوریت دفاع از حقوق مردم یا عدم تکرار اشتباهات گذشته یا اجرای قانون و عدالت هماهنگ بشوند، برنامههایی خواهند داشت. به نظر من قبل از هر چیز اصلاحطلبان باید یک برنامه مدون درست و بهاصطلاح منسجم فراگیر را تنظیم کنند و راهکارهای درست و شیوههای منطقی را برای دفاع از حقوق مردم و حضور در میان مردم ارائه دهند. نزدیکترین انتخابات، انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ است. به نظر من مردم دیگر چنین مجلسی را که اکنون شاهدش هستیم، تحمل نمیکنند و پای صندوق میآیند تا نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند. انتظار هم این است که نهادهای نظارتی اجازه دهند نیروهای مختلف در انتخابات حضور داشته باشند. به نظر من اصلاحطلبان با چنین شرایطی باز هم میتوانند منشأ اثر باشند؛ به شرط آنکه خود نیز به یک ثبات تشکیلاتی برسند».