به گزارش سلام نو به نقل از شرق، واسطه که در این درگیری دست خود را از دست داده بود به دنبال انتقام از متهم بود.
مرد مقتول دو سال پیش برای پایان دادن به درگیری دعوا کرد. شلاق خورد و دستش را از دست داد. حالا او می گوید افسرده است و می خواهد عامل آن مجازات شود. دو سال پیش پلیس گزارش داد که یک درگیری خشونت آمیز وجود دارد. با رسیدن پلیس، مرد مجروح که خون زیادی از دست داده بود و مشتش به شدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد.
مرد جوان ابتدا گفت که قصد دارد میان طرفین دعوا میانجیگری کند که برایش اتفاق افتاد. مردی به نام سجاد گفت: نمی دانم چرا دعوا می کند. صدای بلندی شنیدم و وقتی بیرون آمدم دو جوان را دیدم که به شدت با هم دعوا و دعوا کردند. من برای میانجیگری و پایان دادن به درگیری وارد شدم و از آنجایی که خارجی بودم فکر می کردم میانجیگری من مفید خواهد بود. اما یکی از آنها مرا زد و مرا به بیمارستان برد. چند روز بعد مشخص شد شدت جراحات سجاد به حدی است که پزشکان برای نجات جان او مجبور به قطع دست او شدند. در نتیجه افراد درگیر در این درگیری دستگیر شدند. آنها علت درگیری را جوانی به نام سهیل اعلام کردند که شلاق داشت و سجاد را کتک زد.
سهیل پس از تحقیقات گسترده دستگیر شد. وی در تحقیقات اعتراف کرد که به بدن سجاد ضربه زده و گفته در مستی این کار را انجام داده است. در ادامه تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع و متهم در شعبه هشتم دادگاه کیفری محاکمه شد. در جلسه دادگاه ابتدا کیفرخواست متهم قرائت شد و سپس دادستان در جایگاه قرار گرفت.
وی بار دیگر بر مشارکت خود در این درگیری تاکید کرد. وی گفت: دیدم چند جوان با هم دعوا می کنند، دلم ریخت، گفتم آنها عصبانی هستند و اگر وارد می شدم، درگیری تمام می شد و به کسی آسیب نمی رسید. وقتی با هم درگیر شدم سهیل بیشتر عصبانی شد و به من حمله کرد. به او گفتم که من نقشی در درگیری نداشتم اما او آنقدر به من ضربه زد که پزشکان حرف او را قطع کردند.
او می گوید: «از آنها التماس کردم که دستم را قطع نکنند، اما پزشکان گفتند اگر دستم را قطع نکنند، می میرم. بنابراین مجبور شدند دستم را قطع کنند. زیرا اعصاب و شریان اصلی به شدت آسیب دیده بود. بعد از این واقعه خیلی افسرده شدم. چون نه تنها بازویم را از دست دادم، بلکه تمام زندگی ام تحت تأثیر قرار گرفت و همه چیز به هم ریخت. من هم کارم را از دست دادم. الان نه می توانم کار کنم و نه می توانم یک زندگی عادی داشته باشم. تمام جنبه های زندگی من تحت تأثیر قرار می گیرد و حتی اعمال شخصی من نیز دشوار است. به همین دلیل است که من خواستار مجازات متهم هستم و خواهان قصاص هستم. من در آن درگیری نقشی نداشتم و فقط اعتراض کردم و گفتم بهتر است دعوا نکنم اما متهم ناگهان شروع به کشتن ماشین کرد و با قمه ای که حمل می کرد به من حمله کرد. دوستانم سعی کردند جلوی او را بگیرند، اما نتوانستند. چهار ضربه به دست و بازویم زد. متهم گفت: انتقام را نمی بخشم، سهیل باید دستش را از دست بدهد تا بفهمد در چه وضعیتی هستم و چقدر بد هستم و چگونه جانم را از دست دادم.
او باید شخصاً این شرایط را تجربه کند. پس از اظهارات شاکی، متهم روی تریبون قرار گرفت. گفت: قبول دارم که این کار را کردم و از کاری که کردم پشیمانم و از سجاد عذرخواهی می کنم. متهم گفت: آن روز خیلی مست بودم و کاملا مست بودم. درگیری بین ما به دلیل مستی شدیدی بود که من و دوستم داشتیم. وقتی به من توهین کردند، دعوا بالا گرفت. اصلا نفهمیدم کی دعوا می کردم و سجاد کی بود.
آنها مرا کتک زدند و به من حمله کردند. چون توهین هایی که کردند خیلی به من ضربه زد. متهم ادامه داد: من او را کتک زدم و به او حمله کردم اما قصد کتک زدن سجاد را نداشتم. من از این اتفاق بسیار متاسف و ناراحت هستم و از سجاد عذرخواهی می کنم و از او می خواهم که مرا ببخشد. چون واقعاً نمی خواستم به کسی صدمه بزنم و تحت تأثیر مستی این کار را کردم. او درباره علت فرارش گفت: از ترس فرار کردم. من اشتباه کردم و عذرخواهی می کنم. من هیچ قصدی برای ارتکاب جرمم نداشتم، فقط می ترسیدم.
سپس وکیل متهم موضع گیری کرد. او گفت: “موکل من با اکراه مست بود و متوجه نشد که چه کار کرده است.” با توجه به مستی شدید ایشان از دادگاه تقاضا دارم به این امر توجه نمایند. ضمناً موکلم حاضر است خسارتی را که به دادستان وارد کرده جبران کند. او جوان است و مطمئناً انتقام به هیچ یک از طرفین در پرونده کمک نمی کند. در پایان جلسه دادگاه، قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد دادگاه شدند.