نقل شده است که روزی ابوجهل در مجلس بسمه حاضر شد و دید که مجلس مشروبات الکلی و خوراکی فراوان دارد و همه در تربو هستند و او بسیار خوشگذرانی می کند.
در میانه ضیافت ناگهان تمام لیوان ها را آوردند و به سلامتی میزبان گرانقدر جرعه ای نوشیدند و شروع به حرکات موزون کردند ….
ناگهان «ابوجهل» برخاست و فریاد زد که این گونه شادی ها جایز نیست و این داستان ها را گفت و ….. تا اینکه همه از آن وضعیت خارج شدند و سکوت مجلس حاکم شد.
در درنده آمده است که پس از گذشت 44 روز از افتتاح مجلس، دوستان ضیافتی ترتیب دادند و «ابوجهل» در میان مهمانان بود.
پس از خوردن و آشامیدن، همه ساکت باشند و «ابوجهل» ناگهان برخیزد و بگوید که یک مشروب هم می تواند شما را خوشحال کند و بنشیند.
مجلس متحیر شد و ناگهان «ابوجهل» برخاست و به وسط سالن رفت و شادی کرد و همه برای او کف زدند و «ابوجهل» از حالت خوشحالی پیشی گرفت و در صحنه «جو» به تشویق حضار رسید. رسیدن.
گفته می شد فردای آن روز بلوتوث ابوجهل در اماکن عمومی پخش می شود و در شبکه های اجتماعی صحبت از حرکات موزون او می شود و لایک می گیرد !!!!
نتیجه اخلاقی:
پس از آن واقعه، «ابوجهل» در داستان های خود چنین نقل می کند:
در واقع، برای گرفتن یک شخص به عنوان یک “سگ” بهتر است یک شخص را به عنوان یک “جو”!
گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم