به گزارش گروه بین الملل آژانس تسنیمسعدالله زارای در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سقوط تعداد قابل توجهی از شهرهای افغانستان تحت سلطه طالبان بحث های منطقه ای و بین المللی بسیاری از جمله در ایران را به وجود آورده است. س mainال اصلی این است که با این حوادث ، که عمدتا از نظر نظامی امن هستند ، چه اتفاقی برای افغانستان خواهد افتاد؟ و آیا تشکیل “دولت مذهبی قدرتمند” در پس این روند ، یا آغاز جدیدی در هرج و مرج امنیت و تخریب پایه های نظام اجتماعی افغانستان است؟ برای پاسخ به این سوال ، توجه به موارد زیر مهم است:
1- کشور “جمهوری اسلامی افغانستان” 652،840 کیلومتر مربع مساحت و حدود 40 میلیون نفر جمعیت دارد. 77٪ مردم این کشور به فارسی صحبت می کنند و بقیه به پشتو و ازبکی صحبت می کنند.
99٪ جمعیت آن مسلمان و متعلق به بیش از ده گروه قومی از جمله پشتون ، تاجیک ، خزر ، ازبک ، ایماچ ، ترکمن ، بلوچ ، پشه و ساداتی است. پشتون ها با حدود 16 میلیون نفر ، 39/5 درصد بزرگترین گروه قومی در افغانستان هستند كه از سنی ها (اكثريت) و شیعیان (اقلیت ها) تشكیل شده اند. گروه دوم تاجیک ها هستند که 5.32 درصد یا حدود 13 میلیون نفر را تشکیل می دهند و اکثراً اهل سنت هستند و عمدتاً در شهرهای هرات ، مزارشریف ، کابل و غزنی زندگی می کنند. سومین گروه قومی خزرها هستند که 20 درصد یا حدود 8 میلیون نفر را تشکیل می دهند و در سراسر افغانستان پراکنده هستند. چهارمین گروه قومی ترک-ازبک ها هستند که 10 درصد جمعیت حدود 4 میلیون نفری را تشکیل می دهند.
جمعیت شیعی حدود 7 میلیون نفر بین تاجیک ها ، پشتون ها ، گزلباش ، سادات ، خزرها و دیگران توزیع شده است. شیعیان عمدتاً در استانهای بامیان ، مالستان ، بلخاب ، سرپل ، ناوار ، کابل ، مزارشریف ، هرات ، دایکندی ، غزنی ، شیخ علی ، لعل ، سر جنگل و جاگوری و مرکز آنها زندگی می کنند. و شهر تاریخی بامیان است.
بنابراین کاملاً واضح است که هیچ گروه قومی در افغانستان وجود ندارد که ادعا کند اکثریت مطلق جمعیت را در اختیار دارد و بنابراین حق دارد دولت ، کشور و سازمان های آن را تحت کنترل خود درآورد.
البته از نظر مذهبی ، با توجه به اینکه بین 75 تا 80٪ مردم پیرو دین حنفی هستند ، طبیعتاً دولت اصول این دین را از نظر قوانین و حقوق اساسی دنبال می کند. همانطور که اکنون است ، اما در عین حال باید در نظر داشت که تقسیم داخلی افغانستان ، مانند عراق ، لبنان و … بر اساس دین نیست ، بلکه بر اساس قومیت است و از این منطق پیروی می کند.
2. گفته می شود که طالبان ، که در حدود سال 1991 در طی جنگ داخلی افغانستان ظهور کردند و بین سالهای 1996 و 2001 این کشور را اداره می کردند ، نقشی اساسی در شکل گیری اولیه و رشد مثلث ایالات متحده ، پاکستان و عربستان داشتند. این نماینده 30٪ از جامعه متنوع در افغانستان است. علاوه بر این ، طالبان با توجه به ویژگی مذهبی و برنامه ای که به عنوان امارت اسلامی تعریف کرده نمی تواند قبایل غیر پشتون را هدف قرار دهد. در میان پشتون ها سه جریان وجود دارد؛ یک جریان مذهبی سنی که از نظر تحصیلات از مدارس هاکانی و پاکستان پرورش می یابد ، یک جریان مذهبی پشتون شیعه و یک جریان پشتون سنی غیر مذهبی که از عقاید غیر مذهبی حمایت می کند. اولین جنبش مذهبی ، طالبان ، در صورت جذب سه چهارم پشتون ها ، 30 درصد یا حدود 12 میلیون نفر از مردم افغانستان را نشان می دهد.
آنچه اکنون توسط طالبان دنبال می شود سلطه مطلق بر افغانستان و لغو عملی حقوق و اقوام و قبایل دیگر است که به معنای تسلط اقلیت 30٪ بر تمام افغانستان است. از طرف دیگر ، تاجیکان با حدود 13 میلیون نفر جمعیت اقلیت بزرگتری تشکیل می دهند. در اینجا دو نکته وجود دارد. یکی این که بین گفتارها و کردارهای طالبان از یک سو و اقدامات از سوی دیگر فاصله اساسی وجود دارد.
“طالبان امروز” اصرار دارد كه ما بپذیریم كه طالبان فعلی و دولت ترجیحی فعلی آنها با دولت قبلی امارات تفاوت اساسی دارد. اما روشی که طالبان بر افغانستان مسلط شده این است که اقوام و مذاهب دیگر را وادار به تسلیم سلطه مطلق خود می کنند و این در واقع نوع جدیدی از “توتالیتاریسم” این گروه است که اگر کنترل افغانستان را بدست بگیرد قطعاً سلاح ها را خاموش کنید و به وعده های فعلی خود پشت کنید.
اکنون طالبان بر تشکیل امارت اسلامی تأکید دارند و از آن عقب نخواهند رفت ، در حالی که حدود 70٪ مردم و بیشتر قبایل مخالف این ایده هستند. طالبان “قانون اساسی” مورد تأیید اکثریت مردم را رد می کنند و حتی به اصلاح آن اکتفا نمی کنند. از آنجا که طالبان نمی توانند بیش از 30 درصد مردم را نمایندگی کنند ، آنها موافقت نمی کنند که انتخابات پارلمانی یا ریاست جمهوری را برگزار کنند و در مورد لویه جرگه که اعضای آن بر اساس اکثریت پشتون ها و اقلیت بقیه منصوب می شوند ، فکر می کنند و این بدان معناست که تا سالهای آینده مردم هیچ حقی واقعی برای شرکت در دولت نخواهند داشت.
طالبان در حال جنگ با تاجیک ها ، خزرها ، ازبک ها و دیگران هستند. در مناطق شمالی و هر روز در این جنگ ، تعدادی از کشورها کشته می شدند. این به معنای از سرگیری جنگ قومی در افغانستان است. طالبان اصرار دارند که ما شهرهای شمالی را به طور مسالمت آمیز شکست داده ایم و ساختمان نظامی نداریم ، اما این درست نیست و صدها کشته و هزاران آواره در مناطق شمالی فاقد اعتبار این ادعا هستند. طالبان اصرار دارند که ما با شیعیان کاری نداریم و به مرزهای جمهوری اسلامی ایران احترام می گذاریم ، اما روش طالبان در استفاده از زور برای تصرف افغانستان آینده شیعیان و مرزهای کشورمان را محافظت می کند. البته شیعیان قادر به دفاع جدی از خود هستند و جمهوری اسلامی ایران کوچکترین تعدی به مرزهای خود را مجاز نمی داند ، اما نکته این است که همه اینها هزینه های شیعه و جمهوری اسلامی را متحمل می شود و شما نمی توانید بدون آن باشید نگرانی ها.
3- نکته دیگر این که ، همانطور که در بخش قبل بیان شد ، ایجاد یک دولت مطلق طالبان به آسانی تصور آنها و ایالات متحده نیست. ما شاهد هستیم که طالبان نتوانستند کنترل مطلق بین سالهای 1996 و 2001 را بدست آورند و بنابراین در این دوره جنگ در مناطق شمالی کشور ادامه داشت. هم اکنون نیز ، طالبان نمی توانند 100٪ از سرزمین را اشغال کرده و امارات متحده عربی خود را بدون توافق با دیگران و بدون ارائه چشم انداز روشن برای یک دولت مردمی فراگیر و شامل حقوق همه گروه های قومی ، ایجاد کنند. اکنون که رسانه های طالبان پیروزی مطلق این گروه ها ، بیش از 50 درصد از 183 حوزه انتخابیه را نشان داده اند
از 369 شهر ، افغانستان تحت کنترل او نیست و جنگ و درگیری شدید است
این در 136 شهرستان ادامه دارد ، در حالی که طالبان ادعا می كنند كه كنترل 90 درصد افغانستان را در اختیار دارند. دولت طالبان مورد بحث یک دولت نیست ، صحنه ناآرامی های مداوم بین قومی است و چیزی نیست که با تغییر ادبیات طالبان – ضمن تأکید بر عناصر اساسی قبلی آن ، بتوان آن را تغییر داد.
4- سهم آمریکا در این امر بسیار مهم است. ایالات متحده وظیفه آموزش و تجهیز ارتش افغانستان را برای به عهده گرفتن مسئولیت های امنیتی نظامی طی 20 سال گذشته و تسلط بر بخشهای سیاسی و نظامی این کشور بر عهده گرفته است. 20 سال از ادعای مبارزه با اشغال کشور توسط طالبان – به دلیل ناتوانی – برای اجرای طرحی که دارای مشخصات کامل توطئه ای باشد که منجر به درگیری نظامی در بیش از 136 شهر – 37٪ از خاک کشور شده است ، نشده است. – بودن. حال س mainال اصلی این است که ، لایه های پنهان درگیری قومی که امروز افغانستان را تحت تأثیر گفتگوهای دوحه تحت الشعاع قرار داده ، کدامند؟ آیا ایالات متحده نمی دانست که طالبان نمی توانند به تنهایی بر افغانستان حکومت کنند؟ پس چرا غنی برای ایجاد توازن قوا بین طالبان و دولت پشتون اشرف کاری نکرده است و با تجهیز نکردن ارتش و اجازه تجهیز آن توسط دیگران ، آیا در واقع افغانستان را به صحنه درگیری تبدیل کرده است؟ آیا اکنون طالبان به عنوان یک گروه نیابتی ایالات متحده برای مهار مخالفت های آمریکا در افغانستان و منطقه عمل خواهند کرد؟
انتهای پیام /