داستان چهارشنبه سوری در شاهنامه



فلسفه چهارشنبه سوری به روایت شاهنامه


در هیچ یک از متون باقیمانده پیش از اسلام، اشاره‌ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه‌های عیلامی، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت‌های مورخان یونانی درباره ایران نیز، درباره جشن چهارشنبه سوری سخنی گفته نشده است.


متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریباً ساکت بوده‌اند. حتی در آثار محقق دقیقی همچون ابوریحان بیرونی نیز درباره آن توضیحی داده نشده است.


اما برخی اشاره‌ها در تعدادی از متون کهن، نشان‌دهنده این است که گویا چهارشنبه سوری نه تنها برگزار می‌شده است، بلکه از آن به عنوان عادت قدیم نیز نام برده شده است.


نخستین و کهن‌ترین کتابی که در آن به چنین آتش‌افروزی اشاره شده است، کتاب تاریخ بخارا نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (286 تا 358 هجری قمری) است. دومین متن کهن که اشاره‌ای هر چند غیر مستقیم به جشن چهارشنبه سوری دارد، شاهنامه فردوسی است.


چهارشنبه سوری در شاهنامه فردوسی


در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان‌دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌ است.


واژه چهارشنبه ‌سوری از دو واژه چهارشنبه، که نام یکی از روزهای هفته ‌است و سوری که به معنی سرخ است، ساخته شده ‌است.


آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود. این آتش معمولاً در بعدازظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از آن می‌پرند آغاز می‌شود. در زمان پریدن می‌خوانند: (زردی من از تو، سرخی تو از من).


در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه “سوری به معنی سرخ” به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و به جای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد.

بیشتر بخوانید  گلچینی از بهترین مولودی های ولادت امام رضا سید رضا نریمانی + متن


چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد. سور همچنین به معناى مهمانى و جشن مى‌باشد.


اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟


براساس سروده‌هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه، در هفت سالگى مادر را از دست مى‌دهد.

پادشاه همسر دیگر را برمى‌گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوس‌باز بود، عاشق سیاوش مى‌شود.


یکى روز کاووس کی با پـسر نشسته که سودابه آمد ز در

زناگاه روى سیاوش بدید پراندیشه گشت و دلش بردمید

زعشق رخ او قرارش نماند همه مهر اندر دل آتش نشاند


سودابه در اندیشه بود تا به گونه‌اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند. دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند.


چهارشنبه سوری


که باید که رنجه کنى پاى خویش نمائى مرا سرو بالاى خویش

بیاراسته خویش چون نوبهار بگردش هم از ماهرویان هزار


آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:


هر آنکس که از دور بیند ترا شود بیهش و برگزیند ترا

زمن هر چه خواهى، همه کام تو بر آرم ، نپیچم سر از دام تو

من اینک به پیش تو افتاده ام تن و جان شیرین ترا داده ام


سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى‌گوید، همزمان به او نزدیک مى‌شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى‌بوسد.


چهارشنبه سوری


سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد همانا که از شرم ناورد یاد

رخان سیاوش چو خون شد ز شرم بیاراست مژگان به خوناب گرم

چنین گفت با دل که از کار دیو مرا دور داراد کیوان خدیو

نه من با پدر بى وفائى کنم نه با اهرمن آشنائى کنم


خطرات چهارشنبه‌ سوری


سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:

بیشتر بخوانید  زلزله ۳.۹ ریشتر خرم‌آباد را لرزاند


ســر بـانـوانـى و هـم مـهـتـرى من ایدون گمانم که تو مادرى


سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت، داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا، دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد. بارى سیاوش به سودابه مى‌گوید که پدر را آگاه خواهد کرد.




از آن تخت برخاست با خشم و جنگ بدو اندر آویخت سودابه چنگ

بدو گفت من راز دل پیش تو بگفتم نهانى بد اندیش تو

مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟ به پیش خردمند رعنا کنى؟

بزد دست و جامه بدرید پاک به ناخن دو رخ را همى کرد چاک

برآمد خروش از شبستان اوى فغانش زایوان برآمد بکوى


چهارشنبه سوری در شاهنامه


در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست. سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد.


ســیـاوش بـیـامد به پــیـش پـدر یکى خود و زرین نهاده به سر

سیاوش بدو گفت انده مدار کزین سان بود گردش روزگار

سیاوش سپه را بدانسان بتاخت تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت

زآتش برون آمد آزاد مرد لبان پر ز خنده برخ همچو ورد

چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و باد یکسان بود

سواران لشکر برانگیختند همه دشت پیشش درم ریختند


چهارشنبه سوری در ایران باستان


سیاوش به تندرستى و چابکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد.


یکى شادمانى شد اندر جهان میان کهان و میان مهان

سیاوش به پیش جهاندار پاک بیامد بمالید رخ را به خاک

که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست همه کامه دشمنان کرد پست

بدو گفت شاه، اى دلیر جهان که پاکیزه تخمى و روشن روان

چنانى که از مادر پارسا بزاید شود بر جهان پادشا

سیاوخش را تنگ در برگرفت زکردار بد پوزش اندر گرفت

مى آورد و رامشگران را بخواند همه کام ها با سیاوش براند

سه روز اندر آن سور مى در کشید نبد بر در گنج بند و کلید!

بیشتر بخوانید  سری جدید پیامهای تسلیت فوت برادر


در نهایت…


این اتفاق و آزمایش عبور از آتش، در بهرام شید (سه‌شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد. در سراسر کشور پهناور ایران، به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.


از آن پس، به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش، همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه‌شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى‌گیرند.


هاشم رضی، از پژوهشگران معاصر، درباره ارتباط چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش، چنین می‌گوید:

(سیاوش در پایان سال 1013 پیش از میلاد به دستور افراسیاب کشته شد و یک روز پس از کشته شدن سیاوش، فرزند وی کیخسرو در روز پنجشنبه، یکم فروردین 1012 پیش از میلاد در توران متولد می‌شود و چون در آیین زرتشتی سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه پایان سال از آتش می‌گذشته‌اند تا خاطره سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان بماند.)


امیدواریم توانسته باشیم چهارشنبه سوری در شاهنامه را در این مقاله به خوبی تفسیر کرده باشیم، و مخاطبان دلگرمی عزیز از خواندن آن لذت برده باشند.


separator line


تاریخ دقیق چهارشنبه سوری در سال ۹۸ چه روزی است ؟


آداب و رسوم چهارشنبه سوری


آیین و فلسفه چهارشنبه سوری


شعر چهارشنبه سوری قدیمی و خاطره انگیز


شعر غمگین چهارشنبه سوری


دیدگاهتان را بنویسید