مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

داستان آموزنده ای که راز پادشاه را فاش می کند!

Picture of به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


این داستان: فاش کردن راز پادشاه


حکایتی آموزنده / فاش شدن راز پادشاه

پادشاهی با وزیر و فرماندهان و نزدیکانش در شکار بود… همین که به وسط دشت رسیدند، پادشاه به یکی از یاران خود به نام جاهد گفت: جاهد، آیا به من مسابقه اسب دوانی می دهی؟


حکایتی آموزنده / فاش شدن راز پادشاه

جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد چهار دست و پا سوار اسب شدند تا از دست همراهان خود فرار کنند. در آن هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد این راز را با کسی در میان نگذار!


حکایتی آموزنده / فاش شدن راز پادشاه

جهاد گفت: ای پادشاه مرا باور کن! پادشاه گفت: احساس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و جای من را بگیرد. لطفا شبانه روز او را زیر نظر داشته باشید و از کوچکترین حرکتش به من اطلاع دهید. جهاد گفت: من از سرورم اطاعت می کنم. دو سه ماه گذشت و در پایان یک روز جاهد همه چیز را به برادر شاه گفت و از او خواست که مواظب خود باشد… برادر شاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی شاه مرد و برادرش به جای او نشست. ..


حکایتی آموزنده / فاش شدن راز پادشاه

جاهد بسیار خوشحال بود و متقاعد شده بود که پادشاه جدید منصب مهمی به او خواهد داد. اما در اولین روز سلطنت خود، پادشاه جدید جاهد را احضار کرد و دستور قتل او را صادر کرد. من به شما لطف بزرگی کردم و یک راز مهم را به شما گفتم!


حکایتی آموزنده / فاش شدن راز پادشاه

پادشاه جدید گفت: گناه بزرگی مرتکب شدی و آن افشای راز برادرم است، من نمی توانم به کسی که راز را فاش کند اعتماد کنم و مطمئن هستم که روزی اسرار مرا نیز فاش خواهی کرد.

بیشتر بخوانید  زمان دقیق واریز یارانه پولی تیرماه 98 اعلام شد


ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *