داستانی جالب از دعوت مال نصرالدین به عروسی


داستانی جالب از دعوت مال نصرالدین به عروسیداستانی جالب از دعوت مال نصرالدین به عروسی

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین هم دعوت شده بود.

وقتی خواست داخل شود، دو در جلوی او بود که این خبر را می‌دادند: از این در، مهمانان عروسی و از در دیگر میهمانان دعوت شده وارد شوند.

مولا از در مهمانان دعوت شده وارد شد.

دو در بود و اعلان دیگر: از این در دعوت شدگانی که هدایایی آوردند وارد شوند و از در دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاوردند.

مولا به طور طبیعی از در دیگر وارد شد.

ناگهان خود را در کوچه ای دید که وارد شد. !!!

این داستان داستان زندگی ماست.

ما افراد را به زندگی خود دعوت می کنیم (روابط را شروع می کنیم)، اما وقتی متوجه می شویم که چیزی از آنها به دست نمی آوریم، رابطه را پایان می دهیم و افراد را به حال خود رها می کنیم.

روابط عاطفی ما چیزی جز الگویی از روابط تجاری و اقتصادی نیست. عشق بر اساس ترس و ضعف محاسبه می شود. اگر دوست داریم انتظار جبران داریم عشق های ما شرایط و نظر دارند حساب و کتاب دارد.

اگر کسی را دوست داریم به این دلیل است که جام حاجتمان برآورده شده است، اگر رابطه سودی نداشته باشد، ادامه نمی دهیم.

این چه ظالمی است که به تو می دهد تا چیزی از دلت در بیاوری

گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم


بیشتر بخوانید  تصاویر شخصی و زیبای بهار رهنامه / تیر 93

دیدگاهتان را بنویسید