مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

خر رفته و الاغ رفته و الاغ رفته یعنی چه؟

Picture of به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


روزی دراویش فقیر با تنها یک الاغ در دنیا تصمیم گرفتند برای کسب درآمد به یک سفر طولانی به شهر بروند. او پس از یک روز در جاده بسیار گرسنه بود. با خود گفت: بهتر است به خانقاهی بروی که محل سکونت دراویش این شهر است. حتما برایم غذا خواهد بود و می توانم جای گرم و نرمی پیدا کنم و احساس راحتی کنم.


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

پس شادی آفرینان از مردم شهر پرسیدند که صومعه کجاست و به آنجا رفتند. تعداد معدودی از دراویش شهر، با وجود بد خلقی، با همراهان خود در خانقاه زندگی می کردند و به سختی کنار می آمدند. درویش جلوی خانقاه از الاغ پیاده شد. الاغ را به ابی خانقاه سپرد و در آنجا به درویش سلام کرد. راهبان صومعه نیز به او سلام کردند و از صورت رنگ پریده و لب های خشک و چشمان درخشان او متوجه شدند که او بسیار گرسنه، تشنه و خسته است.


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

یکی از دراویش خانقاه که تیزتر از بقیه بود با دیدن الاغ درویش جلو رفت و سلام گرمی کرد. سپس رو به مهمان کرد و گفت: مرد شما خیلی خسته به نظر می رسد، لطفاً استراحت کنید تا من برای شما و سایر دوستانم غذا تهیه کنم. اشاره کرد و یکی دو درویش دیگر را با خود برد و نقشه خود را به آنها گفت و به خانقاه بازگشتند، آن شب دراویش پس از مدتها بسیار خوشحال شدند و توانستند شکم خود را بخورند و غصه بخورند. الاغ و برو الاغ.


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

یک درویش بیچاره مهمان را هم دعوت کردند که هر شب فکر می کرد این برنامه آنهاست. خوب غذا می خورد و استراحت می کرد و دیگر گرسنه و خسته نبود. پس در شادی دیگران شرکت کرد و با آنان سرود: «الاغ می رود و الاغ می رود و الاغ می رود». صبح زود درویش پرانرژی برخاست تا سوار الاغش شود و به راه خود ادامه دهد. هیچ یک از دراویش راهب نبودند. صبح زود رفتند تا چشم دراویش میهمان را نگیرند. درویش مسافر از اینکه کسی در خانقاه ندید تعجب کرد. چمدانش را برداشت و نزد نگهبان رفت و گفت: الاغ من کجاست؟ “باید سوارش بشم و برم.”

بیشتر بخوانید  کودکی باران کوثری در کنار مادرش رخشان بنی اعتماد


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

سرایدار گفت: دیشب دو درویش الاغ تو را گرفتند و فروختند تا به پولش غذا بخرند. پس غذای خوش رنگ و لذیذی که دیشب من و دراویش خوردیم با پول الاغم خریدم!! نامرد گفت: فوراً چرا نیامدی به من خبر بدهی، چرا نگفتی این دراویش چه بلایی سر من می آورند؟


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

سرایدار گفت: ابتدا چند نفر بودند که من یکی از آنها بودم. به زور نتونستم بهشون برسم. ضمن اینکه وقتی دراویش غذا را خریدند و برگشتند، فرصتی پیش آمد که بیایم و شما را خبر کنم. اومدم دیدم تو هم مثل بقیه “” شادی میکنی و داد میزنی، الاغ میره و الاغ میره و الاغ میره با خودم گفتم حتما با رضایت تو خر رو فروختن.


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت

درویش مسافر گیج گوشه خانقاه نشست و زیر لب گفت:

استفاده از ضرب المثل: از آن روز به بعد ضرب المثل می گویند که ناخودآگاه دیگران را صدا می زند و با کسانی که نمی شناسد راه می رود.


ضرب المثل ایرانی / الاغ رفت و الاغ رفت و الاغ رفت


ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *