حکایت خواندنی مرد مستجاب الدعوه و بزرگی خداوند


روزی مردی مستجاب الدعوه پای كوهی نشسته بود. به كوه نظری انداخت و از آن جا كه با خدا خيلی رفیق بود گفت: خدايا اين كوه رو برایم تبديل به طلا كن.

در يک چشم بر هم زدن كوه تبديل به طلا شد. مرد از ديدن اين همه طلا به وجد آمد ودعا كرد:

خدايا كور شود هر كسی كه از تو كم بخواهد.

stars
پیشنهاد ستاره

در همان لحظه هر دو چشم مرد كور شد، ناگهان مرد به خود آمد و چشم دلش باز شد و گفت: چقدر من احمقم كه فكر كردم از خدا خيلی زياد خواستم!

نتیجه: پروردگار بلند مرتبه آنقدر بزرگ است که انتهای بخشش و رحمتش ناپیداست. این انسان حقیر و کوچک است که خدا را برای خود محدود می نماید.

بیشتر بخوانید  دلیل زندگی رضا رشیدپور در کیش چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید