در بسیاری از کشورها ، توده ها جنبشی دیوانه وار را جایگزین سیاست می کنند. البته آنها مقصر نیستند. ما سنت نوشابه را پذیرفته ایم و با خرافات بارهای سنگین رسانه های رسمی خود برخورد کرده ایم. ما کسانی هستیم که روابط توده ها را با اندیشمندان قطع کرده ، سازمان اجتماعی را از قدرت کارایی محروم کرده و ارتباط دولت با اندیشمندان را تضعیف کرده ایم. تا مردم را به راه خود تبدیل کنیم. بدون آنکه بدانیم توده ها با “فانتزی” که در رسانه های اجتماعی ایجاد کرده اند “رویایی” را که رسانه های رسمی ما از آنها دیده اند نقض می کنند.
اما نکته این است که امروزه توده های جوان نیازی به خواندن متن ایدئولوژی های سیاسی نمی بینند و مانند معاصران ما منتظر نظریه پردازی ایدئولوژیک مبارزه سیاسی نیستند. نگاهی به این عبارات برگرفته از برخی از توییت ها بیندازید: “چرا باید اهداف ما برای اعتراض بالا باشد؟ صادقانه بگویم ، من یکی از ناراحت ترین افراد هستم که چیزی در کشور من نیست ،” نوشیدنی “رایگان نیست ، سینما فیلم روز است “نمی دانم ، ما پخش کننده نداریم ، نمی توانم به Comic Con بروم ، نمی توانم … باشم ، این چیزهای کوچک و سطحی. من یک هدف آسمانی بلند ندارم. “یا توییت دیگری:” بچه ها ، ببینید ، من صادقانه نمی خواهم مهاجرت کنم. من می خواهم در شیراز زندگی کنم. من اینجا نخواهم بود. من می توانم “نوشیدنی ایمن” درست کنم “اینجا. من شب هفته به خانه مادرم می روم تا پسرش را ببینم. من می خواهم اینجا باشم.” محتوای رسانه های مجازی جایگزین ایدئولوژی می شود. تصاویر “نوستالژیک” پراکنده در رسانه های اجتماعی حس مبهمی از گذشته را ایجاد می کند که مشروعیت مشروعیت اقدامات سیاسی را فراهم می کند. این حس مشروعیت ، تناقضات فکری را پنهان می کند. از دیکتاتوری تاریخی با شعار “مرگ دیکتاتور” حمایت می کند. و در اصل هیچ تناقضی را احساس نمی کند. همان دیکتاتوری که کودکان غیرنظامی مانند پارلمان و احزاب و اندیشمندان پس از مشروطه را نابود کرد و فرصت تاریخی را که برای اولین بار در دوره جدید پیش روی ایران پدید آمد سرکوب کرد.
اما نکته مهم در تضادهای درونی یا غنای فکری چنین گرایش هایی نیست. مهم نیست که این گرایش ها ایدئولوژیک هستند یا نه ، یا دارای قدرت نظری و ثروت “فکری” هستند. نکته مهم ، من تکرار می کنم ، این است که این “ایدئولوژی” های رسمی و بصری قدرت سیاسی کردن توده های غیر سیاسی را دارند. چنین رویکردهایی ساده و قوی است. افراد شاد و جویندگان خوشبختی رهبران افسانه ای جنبش اجتماعی می شوند.
ساختار فکری جوامع را می توان در قالب هرم نشان داد. در راس این هرم حاکمان ، در وسط نخبگان و رهبران فکری قرار دارند و در پایه هرم توده های مردم قرار دارند. خواسته ها و نیازهای مبهم مردم از لحاظ نظری توسط کادرهای فکری نخبگان تنظیم می شود ، تبدیل به ایدئولوژی می شود ، توسط توده ها “خورده” می شود و جنبش های مردمی ایجاد می کند. و سر کار می آید. نویسندگان ، روشنفکران ، فعالان سیاسی و احزاب را می توان “جامعه مدنی فکری” نامید که نان ایدئولوژیکی نیازهای مردم را در کوره داغ پخته و تغذیه می کند تا زندگی و مکان و انگیزه ای برای فعالیت سیاسی بیابد. وقتی این نان از بین برود ، آنها به یک رویای خام بسنده می کنند.
به عبارت دیگر ، اگر جامعه را تشنه اندیشه و عمل می کنید ، آماده باشید که توده ها عاشق هر سرابی شوند و هر آهنگی را دنبال کنند. این داستانی است که این روزها در شبکه های اجتماعی تکرار می شود. مردم دیگر علاقه و حوصله خواندن ایدئولوژی های چپ و راست ، اصلاح طلبان ، اصولگرایان ، جامعه شناسان و اندیشمندان را ندارند. همین “ویدئوها” که آنها را خیالی می کند و آنها را به رویاها می رساند ، کافی است. اگر جامعه را از اندیشه و جناح خالی کرده اید و به ستایش و موعظه اکتفا کرده اید ، طرف مقابل نیز همین کار را با شما انجام می دهد. او به دلیل ایدئولوژی سیاسی خود دامن های کوتاه اندیشه شما را نیز رها کرده و به دامن های کوتاه تمدن تاگوت روی می آورد.
سازماندهی قدرت ، که می توان آن را حکومتداری جامع نامید ، مجموعه ای از پارلمان ، دولت ، قوه قضائیه ، احزاب ، آداب و رسوم ، هنجارها ، ارزشها و غیره است. این سازمان قدرت در مرکز هرم قدرت بر حاکمیت ملی قرار دارد. این محیط هرم شبیه محیط هرم فکری است که در بالا ذکر شد. هر دو وسط هرم (یعنی قدرت فکری و قدرت سازمانی) از بین رفته است. سازمان قدرت از هویت عملکردی خود محروم است. واسطه ها و ایدئولوگ های فکری ، روشنفکران و متفکران ، اگرچه ارزشمند هستند ، اما به توده ها اعتماد ندارند. نتیجه روشن است: توده ها مستقیماً با دولت روبرو هستند …
رسانه های اجتماعی فرصت منحصر به فرد دیگری را برای توده ها فراهم کرده است که در ادبیات فنی “سفر در اطراف و روشنایی” نامیده می شود. مسیریابی حاشیه ای به این معنی است که همه بدون اطلاع رسانی سنتی با مردم ارتباط برقرار می کنند. می توانید محتوای مورد نظر خود را با ابزارهای مختلف رسانه های اجتماعی ارسال کنید. نکته اصلی این است که رسانه های اجتماعی جدید به توده مردم این فرصت را داده است که رهبران و ناظران اخبار شوند. با استفاده از فناوری کپی و چسباندن ساده ، ایده های ساده را اضافه می کند و تحولات سیاسی اجتماعی را برجسته می کند. “کلمات کوتاه” ایدئولوژی انفرادی و بصری تولید می کند. برای ایدئولوژی های مبهم روشنفکران چه چیز دیگری لازم است؟
به طور متناقض ، سیاست هایی که به دنبال حذف نخبگان ، اندیشمندان و احزاب از توده ها هستند ، آب را برای “حاشیه نشینی و رهایی” در آسیاب می ریزند و گسترش سیاست و ناشناس ماندن و افسار گسیختگی آن را تشدید می کنند. بنابراین تعجب آور نیست که این میز زخمی همه را به یک چوب فشار می دهد و مستقیماً با قانون تخته نرد گم می شود.
وقتی هیچ واسطه یا پیام رسانی وجود ندارد که فریاد مردم و فریادهای اندیشمندان را به “پیام مدنی” تبدیل کند ، همچنین باید منتظر صاف شدن اعتراض از آشوب کور بود. اگر ارتباط بین حکمت و حکومت را به خطبه ها و منبرهای ساده لوحانه تقلیل دهید ، هیچکس را در پای خطبه ها و خطبه های رسمی نمی توان یافت ، مگر تعدادی از موهای سفید محترم. در آتش این بارهای سرکشی بارهای غرور و جهل از این اعتقاد وجود دارد که ماه داغ سیاست در حال نزدیک شدن به مرداد است. خرد سیاست در باتلاق جهل فرو می رود. در چنین برهه های تاریخی سیاسی در ایران ، تیشه عشق بر پیکر وزیر سیمین حسنک ، نادیده گرفته از حقیقت فرهاد آرمانخواه ، بی خبر از حقیقت و داغ شورش نشسته است و بقیه داستان در یک گردباد است.
به گفته اقبال لاهور:
مبارزات گرم ،
تاج و مبل
تماشا می کنیم و می رویم ….
1717