تیراندازی بی هدف در پایه لحظات خاص



به گزارش ایرنا ، نور پولک های پولکی ، سوزن ها و گردنبندها خیره کننده است. رقص سبک شادی را افزایش می دهد. همه خوشحال و هیجان زده هستند و کسانی که نمی رقصند هم هیجان زده می شوند و دستمال های رنگی روی سرشان می گذارند. برگردید و داماد را تکان دهید و از او بخواهید که به عروس سلام کند.

عروس در گل فروشی می نشیند و منتظر می ماند تا داماد به جیبش برسد.دختران جوان دور ماشین عروس می چرخند و خوشحال می شوند. هیچ صدایی به جز صدای ساز و خواننده شنیده نمی شود. برادر عروس از خواننده می خواهد که عظمت را توصیف کند. وقتی خانواده و قبیله او چیزی به او می گویند ، خواننده نیز باعث هیجان می شود.

احترام به خانواده عروس خانم گل بلند! به احترام آقای داماد ، گل کو بلند!

رقابتی ایجاد می شود که در آن هر بار خانواده ای می خواهد جمعیت خود را با کل فریاد ، کف و سوت به دیگری نشان دهد و قبیله و غیرت خود را نشان دهد.

مردان غرق در دلتنگی هستند و هر گلوله ای که شلیک می شود یک خاطره ، یک روز و یک داستان را در ذهن مردم پرتاب می کند.

جمعیت در اطراف عروس و داماد می رقصند. آمیزه ای از نور و رنگ چنان شگفت انگیز است که همه نمی توانند چشم از این زیبایی ها بردارند ، گویی طبیعت رنگارنگ زاگرس برای جشن آغاز زندگی دور هم جمع شده است.

جمعیت در اوج هیجان و شادی است ، که ناگهان فریاد شادی به فریاد و وحشت تبدیل می شود.همه افراد نگاه خود را به آن فضای مبهمی معطوف می کنند که مشخص نیست چه اتفاقی افتاده است تا عزیز خود را پیدا کنند.

در وسط میدان ، که تا چند دقیقه پیش مرکز همه شادی ها بود ، روز به روز بیشتر خالی می شود و در این بین چشمه های خون ، پاشیده شدن به پولک های براق ، سرها و صورت زنان و لباس مجلسی مردان.

خانه خوشبختی برای یک ثانیه عزاداری می کند. سرها پاره شده است. همه گیج وسط میدان میخ شده اند.

چند دقیقه سکوت است. همه از آنچه اتفاق افتاده مبهوت هستند. هیچ کس نمی تواند دهان خود را باز کند. تپانچه این دوست همیشگی مردان ایلیاتی در دست کسی است و او کمان شلیک می کند و به جای اینکه قلب را در آسمان شکافته ، درست در وسط قلب برادر عروس هدف قرار می دهد.

اسلحه به سرعت می رود تا اسلحه هایی را که با خود حمل می کند ، مخفی نگه دارد که معلوم نیست مجوز یا غیرمجاز دارند.

عروس گریه می کند و زنان در این رویداد غیر ارادی “لکه دار” (جیغ و فریاد) می شوند ، که برخی آن را شوم می دانند.

استکبار

پیکانی که به نظر می رسد از قسمت نامرئی بیرون آمده ، برنامه ریزی برای یک روز شاد را ماهها چنان تلخ می کند که هیچ یک از میهمانان آن تا آخر عمر به یاد نمی آورند.

این غم انگیزترین نوع مرگی است که برای یک انسان رخ می دهد. مرگ ، که بدون هوا و تیرهای ناخودآگاه در میان لحظات شاد و خاص مردم رخ می دهد ، فاجعه است؛ تلخ و دردناک است.

مرگی که تفنگداران دریایی گاهی به عزیزانشان می دهند مرگی که توسط هزاران سلاح مجاز و غیرمجاز در این استان ثبت شده است.

کماندارانی که باعث تصادف می شوند

بعضی از افراد وقتی چنین حوادثی را می شنوند و می خوانند ، فکر می کنند فقط کارنابلیدها چنین حوادثی را پیدا می کنند ، اما این طور نیست. سپهدار یکی از کسانی است که می گوید اگر او می خواست ، هیچ حرکتی از دقت تیراندازی در امان نبود ، اما او در حین تیراندازی به اشتباه بهترین دوست خود را هدف قرار داده بود و یک عمر شکنجه می کرد. که رفیقش را عذاب می داد.

بیشتر بخوانید  تمرینات تیم فوتبال را چگونه بست؟

در این مرحله می توانید بگویید که گلوله های ایجاد کننده چنین فاجعه ای به سمت مردم شلیک شده است ، اما این طور نیست. او از از دست دادن بزرگ قبیله ، که حتی فکر نمی کرد تیرش به سیمهای بالای سر آنها بخورد و در نتیجه قبرستان را خراب کند ، ناراحت شد.

بسیاری از مردم معتقدند که حوادث اسلحه توسط مجرمان ایجاد شده است ، اما وقتی سعید برادر 4 ساله خود را با اسلحه کشت ، او نه جنایتکار بود و نه پیرمرد. او تنها هشت سال داشت که اسلحه پدرش را در رختخواب پیدا کرد. و در حالی که او قصد داشت با برادر 4 ساله اش بازی کند ، اتفاق وحشتناکی برای او رخ داد.

در آن زمان ، سعید نمی فهمید چه اتفاقی افتاده است ، اما حالا که پیر شده است ، از خودش متنفر است.

داستان ابراهیم بی گناه

اشتباهات کارنابولدز را به همه اینها اضافه کنید. ابراهیم قصد شلیک به کلت کمری را نداشت و همچنین چیزی در مورد تپانچه نمی دانست. در حالی که خودش روی نردبان ایستاده بود و قصد داشت از دریچه عبور کند ، او را برای گرفتن اسلحه از زیرزمین خانه فرستادند. آن را به دست مادر بدهید ، به ماشه بروید و سقوط کنید ، که نباید این اتفاق بیفتد.

درصد کمی مانند حامد گوربانی اسلحه هایی را حمل می کنند که وسیله ای برای ابراز غرور خانوادگی به حساب می آیند و همیشه قطار او را در کمر بزرگان خانواده دیده اند.

حامد که اکنون نام قاتل را یدک می کشد ، خود قربانی اسلحه ای است که در هنگام عروسی و عزاداری کنار کمر پدرش بود و در هنگام عصبانیت و درگیری بین همرزمانش به قدری قابل دسترسی بود که لحظه ای در استفاده از آن دریغ نکرد و اکنون او پشیمان است. این عصبانیت لحظه ای و اسلحه و قطار آویزان به دیوار خانه شب و روز او را سیاه می کرد.

استفاده از سلاح توسط مجرمان و اشرار نیز جای خود را دارد.

سلاح و کشتار

سلاح های مجاز و غیرمجاز چنان در استان شیوع یافته اند که به گفته سرهنگ سعید بالش زار ، فرمانده پلیس کهگیلویه و بویراحمد ، بیش از 70 درصد قتل های سال گذشته و 95 درصد قتل های استانی امسال ناشی از اسلحه بوده است. داغ شد

این فقط تعداد قربانیان استفاده از سلاح گرم است و اگر به این آمار آمار آسیب هایی که زندگی مردم را دشوارتر از مرگ می کند اضافه شود ، محاسبه سود و زیان ناشی از ذخیره اسلحه در خانه ها حتی بیشتر تکان دهنده است . .

اگرچه هر نوع تیراندازی در آیین ها با هرگونه سلاح ، با یا بدون مجوز ، ممنوع است و حتی اگر گزارش پلیس گزارش شود ، به نظر می رسد تاکنون نه جرم و نه زور مانع از ماشه شده است. موثر باش

دلایلی وجود دارد که چرا استفاده از سلاح گرم ، چه به عنوان ابزار خشونت و چه در مناسک ، کاهش نیافته است ، اما در سالهای اخیر در استان کهگیلو و بویراحمد به طرز چشمگیری افزایش یافته است. اقدامات فرهنگی استفاده از سلاح را از بین می برد.

اگر ما تاریخ این استان و ارتباط مردم آن با سلاح را بدانیم ، در این صورت بهتر از آنچه که در این استان صحبت می کنیم ، می فهمیم و چه مرجعی بهتر از محمد باخمن بیجی ، بنیانگذار آموزش عشایری ، می تواند این زمینه را توصیف کند. وی در مورد تاریخ شکل گیری کهگیلو و بویراحمد می گوید: “بویراحمد ماشه را برمی دارد و پا به پای او حرکت می کند تا استانی از روستا ایجاد کند. وی در جای دیگری گفت بویراحمد ، وقتی سخنان سمت راست: “می توانید ببینید که او با یک گلوله بلند صحبت می کند.”

بیشتر بخوانید  رابطه جنسی در ماه رمضان و ایا رابطه روزه را باطل میکند – ایران چطور

از امنیت تا خیال

البته استفاده از سلاح هایی که باخمان بیجی به آن اشاره کرده با آنچه امروزه در جامعه استفاده می شود بسیار متفاوت است.

این کارشناس توسعه روستایی ، که افزایش تعداد سلاح ها و استفاده صحیح از آنها را در حومه شهر بررسی کرده است ، معتقد است که سلاح هایی که اکنون در مورد آنها صحبت می کنیم برای ایجاد مرزهای استان یا ایجاد امنیت در خانواده و خانواده از بین نمی رود. قبیله. راهزن به وسیله ای کاملاً پیشرفته و مجلل تبدیل شده است که مردم در مراسم با چشم و چشم خود از آن استفاده می کنند.

ماریام صادگنیا می گوید: “شاید در 90٪ موارد ، تفنگداران دریایی دستگاهی را که در دست دارند کنترل می کنند ، اما همین درصد می تواند به اندازه کافی ترسناک باشد که بیشتر فجایع خانوادگی ایجاد کند.”

وی به اشعار نسل جدید خوانندگان محلی برای عروسی و عزاداری اشاره می کند و می گوید حتی فیلم هایی که آنها تولید و به مردم ارائه می دهند در ستایش اسلحه ، کمان ، قطار و اسلحه نوشته شده و مردان این آیات آماده هستند تا تمام زندگی خود را بدهند ، اما نه سلاح. از طرف دیگر ، سلاح ها مانند آب نبات در گوشه و کنار حومه شهر پخش می شود و به نظر می رسد هرکسی که اسلحه داشته باشد احتمالاً قدرت بیشتری دارد.

صادنیا می گوید برای اینکه بدانیم چه اتفاق وحشتناکی در این استان کوچک در حال رخ دادن است ، باید به بررسی استفاده از سلاح در دهه گذشته بپردازیم.

برای چندین سال ، استفاده از سلاح و تیراندازی در مراسم کاهش یافت ، اما به نظر می رسد که اتفاقی در حال رخ دادن است ، گویی مرد جوان امروز در زندگی خود احساس پوچی می کند و باید به گذشته برگردد و برای این بازگشت می خواهد همه نمادهایی از گذشته با خودت ببر

او معتقد است که حفظ سنت ها خوب است ، اما بسیاری از نمادهای سنت دیگر مفید نیستند ، آنها باید دوباره تعریف شوند و حتی تغییر کنند.

در سالهای اخیر تعداد زیادی پیست اسب در استان ایجاد شده و هر روز به تعداد این پیستها افزوده می شود و تعداد علاقه مندان به این ورزش نیز بیشتر می شود. شاید زمینه آتش به عنوان نیرویی از مردم این استان گسترش یابد ، و حتی او جوانان مشتاق را به این موقعیت و حتی قهرمانانه مردان جوان آورد که شاعر می گوید “آنها گربه را هنگام پرواز شکار می کنند ، و گوزن هنگام فرار. “، یعنی در هدف گیری و تیراندازی بسیار عالی عمل می کنند و هنگام شکار تیراندازی نمی کنند.

آیا اسلحه برای مشاهده است؟

این سوالی است که متخصص ارتباطات نیز به آن می پردازد. مسعود علیزاده می گوید: تصور کنید همه اسلحه هایی که در دست مردم است مجوز دارند و سلاح در دست افرادی است که از صلاحیت کافی برخوردار هستند ، اما این س remainsال باقی می ماند که استفاده از این سلاح ها و مجوزها چیست؟

بیشتر بخوانید  بسته‌های ویژه همراه اول به مناسبت روز پدر اعلام شد+ روش فعالسازی

او به رزمندگان اشاره می کند و می گوید: “به ندرت شنیده اید که مثلاً یک تکواندوکار در خیابان کتک بخورد.” تیرانداز وقتی مکانی برای استفاده از سلاح و مجوز داشته باشد ، در عروسی و مراسم تشییع جنازه تیرهای خود را بی هدف شلیک نمی کند و باعث تصادف نمی شود.

وی می گوید: کسانی که مجوز حمل سلاح دارند و دائماً سهمیه گلوله های خود را دریافت می کنند ، آیا آنها می خواهند گلوله ها و سلاح ها در مجموعه ذخیره شود و به دیوار برخورد کند؟ آنها قطعاً آن را برای تیراندازی می خواهند و شاید بهترین کار این است که یک میدان تیراندازی استاندارد برای تیراندازی به چنین افرادی ایجاد کنید تا هم از هیجان خود خارج شوند و هم از لذتی که انتظار دارند لذت ببرند.

علیزاده می گوید: “مردم ما هزاران سنت زیبا را رها کرده و به جای آنکه به فرهنگ ضد فرهنگ بچسبند ، زیرا ما به آنها در به روزرسانی سنتها کمک نکردیم. به عنوان مثال ، این بخشی از عروسی های مردان بود و حنا به دست و پای آن زده می شد. آنها آن را رها کرده و به آرایشگاه و حمام بردند. حال ، اگر تیراندازی برای آنها بسیار مهم است ، آنها می توانند قبل از اینکه مردان در میدان تیراندازی جشن بگیرند ، برای خود مسابقه برگزار کنند.

وی گفت: “همانطور که مجوز سالن و موسیقی را برای یک مهمانی عروسی صادر می کنند ، مجوز مسابقه تیراندازی نیز صادر می شود ، در این صورت هیچ کس نمی تواند بگوید که من نمی توانم مهمان خود را کنترل کنم.”

علیزاده معتقد است که مراسم تیراندازی باید با کمک افراد با نفوذ قبایل و بزرگان خانواده ها حل شود و به پیامی اشاره دارد که یکی از قبایل این روزها منتشر کرده و از آوردن اسلحه ، بیسکویت و ابزار خبر داده است. این امر در هنگام مراسم ممنوع است.

وی می گوید که باید در بزرگرفتن فرهنگ به تأثیر بزرگان و طبقه بندی قبایل احترام گذاشته شود و فقط با سفارش و توقیف و انتظار برای یافتن خبری مبنی بر یافتن اسلحه در چاله نمی توان همه کارها را انجام داد.

علیزاده می گوید امکان ارسال فیلم و عکس از افرادی که اسلحه بر دوش آنهاست از صبح تا شب ، خواندن آوازهای مداحی آنها و سپس تعجب از اینکه این همه علاقه به اسلحه از کجا ناشی نمی شود ، اما این استان نمادهای فرهنگی ندارد چرا مردم چه کسی سلاح ندارد؟ آیا آنها افتخار می کنند که مانور نمی دهند؟

اکنون آنچه بیشتر خانواده ها به یک نگرانی عمده تبدیل شده است ، فراوانی سلاح در مناطق مختلف استان است و از طرف دیگر ترس از داشتن سلاح ، به ویژه سلاح های غیرقانونی ، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. درگیری های قبیله ای در خیابان های یاسوج کافی است. او تصمیم می گیرد که چه کاری انجام دهد.

از طرف دیگر ، اطلاعات لازم از طرف دستگاه ها و نهادهای مسئول در مورد تعداد سلاح در استان ، نوع سلاح و طبقات اجتماعی با استفاده از این سلاح در اختیار محققان و رسانه ها قرار دارد تا تجزیه و تحلیل و ارائه راهکارهایی برای کنترل ، کاهش ، تغییر کاربری. و هیچ جریان فرهنگی برای این پدیده خطرناک وجود ندارد.

برای رسیدن به یک راه حل مشترک در این زمینه بین مردم و کارکنانی که تصمیم می گیرند خیلی دیر نیست ، به طوری که فردا جوانان کابوی بودن را افتخار نمی دانند.

دیدگاهتان را بنویسید