توجه داشته باشید خیابان انقلاب قسمت ماست – اخبار ادبی و نشر – اخبار فرهنگی تسنیم


به گزارش خبرنگار فرهنگ خبرگزاری تسنیمسعید تشکری ، که اخیراً رمان کافه داش آقا در نقد فضای روشنفکری و روشنفکران ایران از طریق پست به چاپ رسیده است ، در یادداشت جدیدی خبرگزاری تسنیماین معاهده به انتقاد روشنفکران در سالهای پس از انقلاب اسلامی می پردازد. این بار به کافه ها حمله کرد و روشنفکران را از مردم و انقلاب دور کرد.

کافه روشنفکران پس از انقلاب ، که به ویژه از دهه 1970 رونق گرفت ، نه تنها سارتر را برای روشنفکران ایجاد نکرد ، بلکه باعث افول ادبیات شد.

این یادداشت به شرح زیر است:

“وقتی مهمانی خیابانی را ترک کردیم و دوباره در کافه نشستیم ، برگشتیم.”

این جمله طلایی محمود گلابدره ای در رمان دهل است. که برای اولین بار در سال 1964 منتشر شد. سرنوشت نویسنده ای در زمینه خیابان انقلاب در تهران ، که اکنون به کانجی در استکهلم سوئد گریخته است ، جایی که فقط می تواند گذشته خود را کاوش کند.

روشنفکر کیست؟ کسی که فرار کرد یا ماند؟ درک محمود گلابدره ای از این رمان فراتر از مونولوگ است. این سرنوشت ما در حال حاضر است.

پس از انقلاب ، کافه ها دوباره در دهه 1970 رونق گرفتند. کارگردانی نمایش و نمایش فیلم های هامون و فرضیه دکارتی و کیرکگاردی و بازی آرنت و شوپنهاوریسم به داستان و انتشار کتابهای شبه داستانی با کمک یک کافه قمار لجام گسیخته وارد می شود. شبه روشنفکران فرصت حضور در خیابان انقلاب و جشن گرفتن مردم را از دست می دهند. فرار به گوشه ای دنج. تا اینجا چیزی برای گفتن ندارم. اما مسئله اصلی تولید داستان است.

خانم لیلی گلستان در خاطرات خود می گوید: “آشنایی من با هدایت از کودکی در یک کافه آغاز شد. او با مداد سیاه تصویری از او کشید.” این بازی معروف بوفه است. کافه های دودی دهه هفتاد با جوانانی که هیچ چیز از رهبری نمی دانند. میل و تکرار تکرار. مهمانی های ادبی از کافه ها تا خانه نویسندگان ثروتمند و بورژوایی ادامه دارد.

بورژوازی افسار گسیخته. آنها فیلم هایی را می بینند که درک تفسیری به آنها می دهد ، فیلم هایی که انبار ژست ها و ژست ها هستند. تایپیسم وارد تفکر نسل جدید می شود. شرکت های کتابسازی تولید ادبی معاصر را ادبیات مدرن می نامند. پائولو کوئیلو به تهران می آید و مدرسه خیابان انقلاب را با کتاب ناخودآگاه خاویر کارمنت پر می کند.

کتاب شگفت انگیز داریوش مهروئی با عنوان روشنفکران و بازرس بزرگ منتشر می شود که خوانش فلسفی برادران کارامازوف داستایوسکی است ، اما هیچ کس آن را نمی خواند. چون این انتقاد فکری است.

چهار گزارش از بابک احمدی از خاطرات الولیه آمده است. اکنون زندگی در کافه و ادبیات در کافه به وضعیت عجیبی تبدیل شده است. نویسندگان مشهور بخشی از منوی کافه می شوند. کجا می رویم؟

مردم در حال حاضر پر از تیپ قدیمی هستند و در مورد کارهایی که انجام نداده اند صحبت می کنند.

بیشتر بخوانید  سو Abاستفاده از مجریان پیشکسوت تلویزیون

در همین حال ، اصلی ترین کافه تهران متعلق به علی مقدم ، نمایشنامه نویس مسجدسلیمان به نام کافه شوکا است.

کافه ای خالی پر از روشنفکر

یارعلی پورمقدم ، متولد 1330 در مسجدسلیمان ، فعالیت ادبی خود را در دهه 1950 با انتشار نمایشنامه “ای اسفندیار اندوهگین” آغاز کرد که در همان سال برنده جایزه درام در جشنواره طوس شد. . نویسنده سپس کتابهای “آینه ، مینا ، آینه” ، “ای داغام سی روویتنتون” و “گناه زرد” را منتشر کرد. زمانی نام یارعلی پورمقدم بیشتر ذکر می شود که داستانی یک داستان از وی با نام “گام سوم” در مجموعه داستانهای مشترک با همین نام از دست برود. مونولوگ دیگری از پورمقدم ، به نام هفت خواج رستم ، یکی از خاطره انگیزترین داستانهای آخرین سالهای ادبیات ما است. اما این پورمقدم بود که با انتشار کتاب در اطراف قهوه شوکا و نشان دادن ظاهر خاص و منحصر به فرد خود با رساله هگل و تیغ و زنگ ، موقعیت خود را به عنوان نویسنده سبک تأسیس کرد. پورمقدم علاوه بر نوشتن داستان کوتاه و نمایشنامه ، بنیانگذار و برگزار کننده مسابقه عکس شوکا و نویسنده مقالات متعدد در زمینه هنرهای تجسمی است.

پیمان هوشمندزاده چندین عکس از این کافه در اختیار دارد ، با عکس های نمایشگاه او حمله به کافه شوکا آغاز می شود. ارزش عکاسی و تأثیر آن بسیار زیاد است ، اما قهوه شوکا در اوایل دهه 60 تأسیس شد. یار علی یا فرمقدم در مصاحبه ای صمیمی می گوید: “من دیگر نویسنده نیستم.” من فقط قهوه ساز هستم نویسنده ای با سبک درام با کار خوبش به نام “گناهکاران زرد” که کودتای رضانی را بسیار زیبا به تصویر می کشد.

به تدریج ، رویاها و تخیلات در حضور نویسندگان در کافه ها جای جدی می گیرند. اگر روزی اسماعیل هلای در نمایش “Hangout” وارد کافه در تئاتر ما شد. نمایشنامه های عالی اکبر رادی “گلدونه خانم” و “در مه بخوان” بی چون و چرا نمایانگر یک محیط کافه ای کاملاً ایرانی است و شخصیت های آن به هیچ وجه خالی از بدنه جامعه ایرانی نیستند.

اما ظاهر کافه ها در سینما ، تئاتر و نوشتن رمان سایه بسیار وحشتناکی دارد. اگر در مسافرخانه ای در لاله زار جایی به نام مسعود کیمیایی وجود داشته باشد. نوشیدنی های نویسندگان نیز در منوی کافه ذکر شده است ، اما کیمیایی در فیلمهای ضیافت و سلطان به گونه ای به بورژوازی حمله می کند که مردود می شود.

عصبانیت باز می شود. “مادر” ، عالی ترین فیلم ایرانی علی خاتمی ، از سنت گرایی منقرض شده رنج می برد. فیلم زیبای “ماهی عاشق می شود” علی رفیعی و به تصویر کشیدن زندگی چند نان آور در کافه واقع گرایی ناب را ایجاد می کند. اما مثال این است که جامعه منتقد را نبینیم.

بیشتر بخوانید  جهش کم سابقه یوان چین

رمان نویسی نیز کاهش یافته است. نویسندگان جوان و میانسال تحت پوشش پوشش گونه های ادبی مانند کارنامه ، آدینه ، دنیای سوهان ، سعی می کنند قطب های مفید ادبیات باشند. نیستان کشف جدیدی در ادبیات انقلاب اسلامی انجام می دهد. چای در مرکز هنرهای تهران نقش مهمی در جمع آوری نویسندگان انقلاب داشت.

جلسات ادبی انقلاب اسلامی نیازمند تلاش همه جانبه است. سینما هنوز هنری است که در اختیار بورژوازی و تبعید و میهن پرستی آن قرار دارد. موسیقی و کنسرت ها نیز توسط بورژوازی تأیید شد. کنسرت های وزارت کشور محلی برای جشن گرفتن بورژوازی شد. ادبیات ، سینما و تئاتر در کافه ها رونق دارد. افکار لمپونیسم رایج شده است. گواه این امر آغاز دهه های هفتاد و هشتاد است.

“پرواز” با یک خواننده پاپ در نقش اصلی هنوز سرمایه داری و تبعید را ترویج می کند ، هر چند در پایان. پایان کار این است که در خانه بمانیم. اما تأثیر بورژوازی بی نظیر است. فیلم مiousمن خط بدون کاغذ به نقد زندگی روشنفکری می پردازد. “سگ کشی” ساخته بهرام بیضایی سرمایه داری و لامپونیسم بازار را ادغام می کند. برای دادن روش Kaiser Maab به شخصیت فیلم مرد.

بر خلاف نظر نویسنده ، کتاب “آینه های در” یک اثر بسیار واقعی از رفتار فکری است. گلشیری در حال مرگ است. غزاله علیزاده خودکشی می کند. بازی کافه ، تشییع جنازه ، عکس ، ملاقات دوباره ادامه می یابد.

جیم جارموش ، کارگردان برجسته آمریکایی سپس در سال 2003 فیلم معروف خود “قهوه ، سیگار …” را در ده قسمت ، با ساختاری مینیمال و اپیزودیک ساخت. کافه های ایرانی به شدت با این فیلم مخالف هستند. فروغ فرخزاد و هدایت هنوز به صورت کاشی ، پیکسل ، شاسی و … فروخته می شوند. در هر فضایی ، از مغازه خوک فروشی تا کتابفروشی.

“اسپرسو الهام گرفته” آنقدر در ادبیات رونق عجیبی پیدا کرده است که هر چه تلخ تر باشد ، بهتر! این ادعا که اگر ژان پل سارتر نبود ، هیچ کافه ای وجود نداشت ، در مرکز تفکر و بحث ادبی قرار دارد. افراد مشهور نقش تأیید کتابهای بد را به خوبی ایفا می کنند. آنها درباره کتابهای خوانده نشده صحبت می کنند.

اگر روزی مرتضی کاوان که در دهه 1940 در کافه فیروز اعدام شد ، مرکز ثقل کسانی شد که همگی به دنبال حذف ادبیات بورژوایی و رنگهای حروف پهلوی بودند. اکنون موسیقی پاپ راک در کافه های کشور ما رونق دارد.

اکنون ، به معنای عام ، ادبیات فداکار انقلاب اسلامی کجاست؟

در زمینه سینما ، ح ابراهیم خاتمی کیا با فیلم های “وسل نیکان” ، “بوی پیراهن یوسف” ، “برج مینو” ، “از کرحه تا راین” ، “نمایندگی شیشه و” روبان قرمز “، احمدرضا درویش با “دوئل” مجید مجیدی با بادوک ، “پدر” ، “فرزندان بهشت” ، “رنگ خدا” ، “باران” ، “بید مجنون”]رسول ملاکلپی پور با “سفر به چسابه” و “خیوا” در درگیری با سینما آنها می گویند آنچه در واقع فیلم فارسی را ادامه می دهد قبل از انقلاب است.

بیشتر بخوانید  اینک موج ششم کرونا در آخرالزمان امیکرونی

در همین حال شهادت سعید شهیدان گلم شهید آوینی حادثه و شوکی جدی را به همراه داشت. حوزه هنری با انتشار مجلات جدی و تخصصی مانند ماهنامه ادبیات داستانی ماهانه ، سوره و مجله سیدمهدی شجاعی نیستان ، تلاش همه جانبه ای انجام می دهد.

فقدان کافه در ادبیات درگیر و حتی انتقاد جدی از آن در تلویزیون و سریال ها با عنوان “زنجیره صفر” نشان داده می شود.

تا آنجا که رعب و وحشت در زمینه نوشتن کافئین در ادبیات مدرن تلقی می شود ، کافه تئاتر ایجاد شده است. یک نمونه درخشان و تیره از ادبیات قهوه در واران میای حسین ساناپور یافت می شود.

نوشتن سیاه و سفید از کافه در زندگی خیابان های تهران و ادبیات کافه ، ادبیات آشپزخانه در خدمت هدف مشترک نوشتن و دوخت آسان است.

در میان این نویسندگان انقلاب اسلامی با آثار خود به عنوان محمدرضا سرشار. صادق کرمیار ، رضا امیرحانی ، سید مهدی شجاعی گل می دهند. اما کافه ندارند.

تئاتر فرانسوی در قهوه خانه ها با خوانش های نمایشی ویکتور هوگو ، شوالیه های فرانسوی ، که روی تعدادی از نویسندگان و بازیگران ظاهر شد ، رونق گرفت. نادر ابراهیمی هنوز با رمان هایش پرفروش است و مدعی است که “عاشقانه آرام” در دست همه نوجوانان و جوانان در کافه ها است.

“طوفان دیگری در راه است” اثر سید مهدی شجاعی و “من هستم” رضا امیرحانی و علی موذنی با مجموعه داستان کوتاه بی نظیر “شعری در انتظار شما” و رمان “ارتباطات ایرانی” می درخشند. اسماعیل فصیح در سکوت می میرد. مرگ نادر ابراهیمی و اسماعیل گویا است و بی تفاوتی بسیاری از افراد مشهور که منتظر پخش مرگ هستند جالب توجه است. در همین حال ، انتشار قاسم هاشمی نژاد ، برجسته ترین رمان پلیسی ایران ، فیل در تاریکی ، یک رویداد رمان نویسی محسوب می شود ، اما ساکت است.

کافه ها هنوز جدی ترین سنگر روشنفکران هستند. ادبیات قهوه ، به ذات خود ، هیچ سارتر ایجاد نکرده است ، اما ادبیات را پس گرفته است.

فروش آثار امیرخانی و شجاعی و ویرایشهای متعدد آثار نویسندگان انقلاب مانند صادق کرمیار ، امیرحسین فردی ، گاسم علی فراست و بسیاری دیگر ، همراه با ادبیات شفاهی ، باعث رشد بالای سطوح در ادبیات مشغول من می دانم که تقابل بین کافه و علیه کافه نتیجه و درمان نیست. اما این سارتر. سیمون دو بووار ، فاکنر ، براتیگانی ، مارگارت دوراسی به دلیل عدم حمایت مردمی متولد نشدند.

مردم هنوز در خیابان های انقلاب ایستاده اند. اما بورژوازی هنوز از خیابان انقلاب فرار می کند. بیایید با بورژوازی فرار نکنیم خیابان انقلاب سهم ماست … می دانم که می دانید!

انتهای پیام /

دیدگاهتان را بنویسید