مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

تب و مردن یعنی چی؟

به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


در قدیم پیرمرد مهربانی با تنها پسرش زندگی می کرد. این دو به قدری به یکدیگر وابسته بودند که پیرمرد ماه ها بعد در رختخواب مرد. برای همین پسرک شبانه روز گریه می کرد. همسایه ها و آشنایان دسته دسته برای تسلیت رفت و آمد می کردند و پسر یتیم مدام از پدر تعریف می کرد. او به هر گروهی که به آنها مراجعه می کرد از کارهای خوب پدرش و چگونگی بیمار شدنش، پزشکش که چه کسی بود، چه داروهایی مصرف کرد و چه چیزی باعث مرگش شد، گفت. خلاصه همه این وقایع را با جزئیات و با آب و تاب توصیف کرد.


ضرب المثل ایرانی / تب و مرگ

این سفرها کامل نبود و پسر یتیم بهترین غذا را خرید و جلوی مهمانانش گذاشت و بسیار خوش گذشت. مهمانان بدون تعارف غذا خوردند و برای اینکه بیشتر در خانه پسر بمانند و از غذای آنجا هر چه بهتر استفاده کنند، سعی کردند پسر را به صحبت وادار کنند. هرکس می رسید ناراحتی خود را نشان می داد و به پسر می گفت: «خدا رحمتت کند، پدرت مرد خوبی بود. «واقعاً چه شد که بیچاره به این سرعت مرد!


ضرب المثل ایرانی / تب و مرگ

پسری که منتظر چنین سوالی بود، با آب و تاب و شرایط فراوان از مرگ و زندگی پدرش تعریف کرد. در این مدت مهمانان خوب به خود آمدند، بنابراین با وجود شنیدن تمام داستان های مرگ و زندگی پیرمرد، فردای آن روز به دیدن پسر آمدند و از او پرسیدند که پدرش چگونه فوت کرده است. پسر از علاقه و اشتیاق دیگران برای شنیدن داستان مرگ و زندگی پدرش تعجب کرد و متوجه نشد که چرا مردم تا این حد به شنیدن سخنان او علاقه دارند. تا اینکه یک روز یکی از دوستان پدرش به دیدن پسر رفت و گفت:

بیشتر بخوانید  عکس های جدید و زیبای متین ستوده


ضرب المثل ایرانی / تب و مرگ

«به همین دلیل است. بهتر است به فکر ادامه کار و کار پدرتان باشید. صحبت از زندگی و مرگ فعلی پدری که نمی توانست کار کند. چشمانت را باز کن، می بینی این بیچاره ها را خورده و برده اند و تو بی کلاه مانده ای. پس بهتر است هر چه زودتر درهای خانه هایتان را ببندید! پسر که انتظار شنیدن چنین سخنانی را از صمیمی ترین دوست پدرش نداشت، ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی؟ «مردم خیلی به پدرم علاقه مند و وفادار بودند و حالا اینجا جمع می شوند و به خاطر او به حرف های من گوش می دهند.


ضرب المثل ایرانی / تب و مرگ

وقتی دوست پدرش دید که پسر نمی فهمد چه می گوید، تصمیم گرفت برای شام به خانه پسر برود. وقتی سفره پهن شد، به پسر گفت: پسر، بهتر است برای من توضیح بده که چرا پدرت مریض شد و چگونه مرد. پسر گفت: تو که همه چیز را می دانی!!! … «یکی از دوستان پدرش گفت: «بله، می دانم. “اما مثل همه، من می خواهم با شما صحبت کنم. پسر شلوغ تعریف شد. دوست پدرش کم کم شروع به خوردن کرد. تا زمانی که پسر نمی خواست متوقف شود، یک سوال جدید می پرسید و پسر جواب می داد. یک ساعت بعد همه غذا خورده شد. وقتی صحبت پسر تمام شد دستش را به سمت میز برد تا چیزی بخورد که دید دیگر غذایی نیست!!


ضرب المثل ایرانی / تب و مرگ

تازه متوجه شد که هر روز چه اتفاقی برایش می‌افتد که «حتی فکرش را هم نمی‌کرد.» خجالت می‌کشید، می‌خواست از دوست پدرش عذرخواهی کند که او را نگذاشته بود، «تب داشت و مرد، بعد می‌بینی. که نه کسی پیش تو می آید و نه چیزی. از تو نمی پرسد.» پسر به توصیه دوست پدرش عمل کرد و خیلی زود همه همسایه ها و افرادی که در شکمش بودند خانه او را ترک کردند و پسر توانست به خانه پدرش برسد. کسب و کار بسته

بیشتر بخوانید  داستان آموزنده در مورد یک پسر فقیر و یک عکاس!

استفاده از ضرب المثل از آن به بعد هر که بخواهد از تعاریف و صحبت های پیش پاافتاده خلاص شود می گوید: تب کرد و مرد.


ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *