روزنامه ایران روز پنجشنبه (15 ژوئیه) در مورد خطوط بیش از حد تزریق واکسن در دو مرکز واکسیناسیون کرونر در پایتخت گزارش داد: این بار علاوه بر بازماندگان بالای 70 سال ، اولویت های بالای 68 سال برای واکسیناسیون فراخوانده شده اند ، اما طبق روال 80 روز پیش ، هنگامی که واکسیناسیون عمومی آغاز شد ، شهروندان تماس گرفته هنوز از ترک رها بودند. مراکز مرتب شده اند.
این بار ، برخلاف گروه های سنی بالای 70 سال ، ساعات حضور افراد ثبت نام شده در سیستم بهداشتی در پیامک ها ذکر شده است ، اما هنوز صحنه هایی از پدربزرگ و مادربزرگ سرگردان برای انجام واکسن ها وجود دارد ، 5 تا 12 ساعت تاخیر و افرادی که بعد از آن عجله می کنند اذان صبح به مراکز جمعی ادامه می یابد و اصرار کارمندان برای ثبت نام در سیستم بهداشت را نادیده می گیرد. در همین حال ، اخبار واردات 7 میلیون دوز واکسن و انتشار 470 هزار دوز واکسن کبراکت در روزهای آینده نشان می دهد که واردات واکسن کرونا نسبت به واردات آن تاکنون دو برابر شده است. از طرف دیگر ، با تسریع روند واکسیناسیون ، این روزها سوابق بی سابقه ای از تعداد تزریق واکسن در حال ثبت است. در طی 24 ساعت تا دیروز ، 252،348 دوز واکسن در کشور تزریق شد.
برای بررسی وضعیت متقاضیان واکسن کرونر و صحت پیامک های ارسال شده توسط وزارت بهداشت به گروه های فراخوانده شده ، علی رغم ممنوعیت ثبت نام در مراکز واکسیناسیون برای افراد واجد شرایط ، از دو مرکز در خیابان بریاناک و میدان بهاران بازدید کردیم.
در انتظار واکسن از اذان نماز صبح در مرکز واکسیناسیون کرونا در خیابان بریانک
مرکز پشتیبانی مدیریت بحران تهران ، منطقه 10 خیابان محبی ، منطقه بریانک ، یکی از مراکز تعیین شده در جنوب تهران است. این خیابان فرعی خلوت به مدت چندین روز از صبح زود تا ظهر شلوغ تر از همیشه است. رفت و آمد از اتومبیل و موتورسیکلت زیاد است. در انتهای خیابان و درست کنار امامزاده ، پدربزرگ و مادربزرگ سفر می کنند. برخی از آنها دارای ویلچر و واکر هستند و بیشتر آنها نیازی به کمک ندارند.
در پشت ساختمان یا به عبارت دقیق تر پناهگاه مدیریت بحران ، منطقه وسیعی وجود دارد که حداقل 200 مرد ، زن ، پیر و جوان در آن منتظر هستند. یک میز در جلوی ورودی قرار دارد و دو نگهبان ثبت نام می کنند. یکی از آنها گهگاه بلندگوی کوچکی را برمی دارد و نام پنج نفر را می خواند. شلوغی گرمای صبح در فضای پیچیده. بسیاری از افراد مسنی که بی حوصله هستند زیر بینی خود غرغر می کنند.
پیرمرد 70 ساله ای در جلوی در با یک نگهبان بحث می کند. وی پیامکی دریافت نکرد اما اصرار داشت نام وی در این لیست قید شود. تاکنون دقیقاً 109 نفر در ساعت 10 ثبت نام کرده اند. هرکسی که با نام تماس می گیرد باید با یک سند هویت ملی و یک پیام متنی وارد شود.
پیرمردی 72 ساله به نام عبدالله عسکری ، برخلاف بسیاری از هم سن و سالانش ، تنها آمد. او کارت شناسایی و کارت ملی خود را در دست دارد و برای صدا زدن نام خود به این طرف و آن طرف می رود. برخلاف آنچه در پیامک اعلام شده ، ساعت 10 بعد از نماز صبح به اینجا بیایید! از وی در مورد واکسیناسیون و مدت زمان موکول شدن آن می پرسم.
“من نماز صبح را خواندم و از ترس پایان واکسن آمدم. 20-30 نفر جلوی من بیرون آمدند. نام خود را در اینجا بنویسید ، اما لازم است در زمان مناسب واکسینه شوید. چند روز صبر کردم واکسن بزنید و آرام باشید. من بچه ها و نوه های زیادی در خانه مان داریم ، نمی توانم نه بگویم. وقتی واکسن می زنم ، فکر نمی کنم دیگر مشکلی باشد. همسرم باید دفعه بعد واکسینه شود. نمی دانم چرا فهمیدن بعضی چیزها خیلی عجیب است. همسایه پسرم از او خواست نام خود را ثبت کند. چند روز پیش ، پیامکی از پسرم شنیدم که همسر همسایه را به باغ موزه دفاع مقدس برده و واکسن خود را به او تزریق کرده است. هر فرد بالغ قطعاً شخصی را برای انجام این ثبت نام در اطراف خود دارد. “این ثبت نام برای سازماندهی و برنامه ریزی است.”
ترجیح دادم به جای ارمنستان در کشورم واکسن بزنم
دو زن مسن که ظاهرا مادربزرگ هم هستند ، روی یک نیمکت نشسته اند. آنها در مورد واکسن صحبت می کنند. مادربزرگ بزرگتر به یکی از آنها گفت: “ده روز پیش پسر و عروس من برای انجام واکسیناسیون به ارمنستان رفتند. آنها همچنین بر من اصرار کردند ، اما من قبول نکردم. راستش من نمی خواستم هزینه ها را به من به آنها گفتم که من در اینجا واکسن می زنم. خوب ، من نرفتم. مشخص نیست که چه واکسنی به ایرانیان آنجا تزریق می شود. اگر واکسن آنها مشکلی نداشت ، آنها ملت خود را ایجاد می کردند. من به پسرم اصرار کردم که نرود ، یک گوشه آن در و دیگری گوشه دروازه بود. “من دائماً به اخبار اعلامیه تولدها در سال 1335 گوش می دهم. ثبت نام کردم و منتظر آمدن پیام متنی شدم که من هم دریافت کردم. “
مادربزرگ نیز شروع به شکایت کرد: “خوب ، مردم مقصر نیستند. وقتی می بینند واکسنی وجود ندارد ، باید در کشورهای دیگر واکسینه شوند. مردم خسته می شوند. به نظر می رسد این تاج پایان ندارد. آنها مجبورند مانند سایر کشورها واکسن بخرند تا تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست ندهند. “خدا به مردم سیستان و بلوچستان کمک کند.” خانم مشاگی شکایات خود را مرتب می کند. لحظه بعد ، پسرش ادامه داد: “ما باید بپذیریم که تحریم های آمریکا سرانجام کار خود را انجام داده و مردم با گوشت و خون خود شرایط تحریم ها را درک کرده اند. مقامات آمریکایی بارها گفته اند که نباید واکسن به ایران بفروشند. خوب ، یک راه حل وجود داشت. اکنون که ایران واکسن خود را تولید کرده است ، هزاران مورد دیگر را به خود جذب کرده است. خدا را شکر ، شب گذشته معاون وزیر بهداشت در تلویزیون اعلام کرد که واکسن از اوت تسریع می شود. کشورهای دیگر برای نجات می شتابند و واکسن ها را به ایران می فرستند. فکر می کنم تا پایان پاییز واکسینه شویم. “تا آن زمان ، ما باید تماشا کنیم تا ببینیم این تاج چه زمانی می میرد.”
افراد بالای 68 سال در مقابل ورودی ها یا میزهای پایگاه پشتیبانی CMV مدیریت بحران 10 نشسته اند و از شیوع بالای ویروس دلتا اطلاع ندارند. کسانی که قبل از واکسیناسیون و تولید آنتی بادی علیه ویروس کرونا به احتمال زیاد در دم شلوغ به دلتا آلوده می شوند.
با نزدیک شدن به ظهر ، جمعیت کاهش می یابد. با توجه به نگهبان درب جلو ؛ تعداد افرادی که پیامکی دریافت نکرده و به مرکز واکسیناسیون مراجعه کرده اند نسبت به گذشته کاهش یافته است. ظهر است و خورشید روشن تر می شود. گرما همه را گرفته است. بعضی ها وسط باغ می نشینند. هر چند دقیقه یک بار نام ها خوانده می شوند. کسانی که از این انتظار خسته شده اند می روند و به محافظان گرم بودن هوا اعتراض می کنند و صف را زودتر ترک می کنند.
فاطمه رضایی ، 68 ساله ، از این هیاهو شکایت دارد. “همه اینها می گوید که تاج جدیدی رسیده است ، که خطرناک تر است. خدای نکرده تاج بگیریم اینجا. اگر یک نفر تاج داشته باشد ، شخص دیگری را آلوده می کند. آنها برای کاهش تعداد مراکز باید تعداد مراکز را افزایش دهند. بازدیدکنندگان. می بینید ، همه کسانی که برای واکسن آمده اند با یک نفر آمده اند. جایی برای سوزن انداختن جلوی درب وجود ندارد. بسیاری از موتورها و ماشین ها پارک شده اند. “خوب ، این بدان معنی است که آنها نمی توانند والدین خود را ثبت کنند نام در سیستم وجود دارد. بنابراین بدون هماهنگی وارد سیستم نمی شوند؟ “
برای کاهش ازدحام در مراکز واکسیناسیون ، وزارت بهداشت برای ثبت گروه های سنی نامگذاری شده در سامانه SALAMAT.GOV.IR ، با ارسال پیام کوتاه با جدیت بیشتری نسبت به قبل ، این پیام علاوه بر محل تزریق ، در پیامک ها نیز اعلام خواهد شد. راه حلی که البته این وضعیت را تنظیم می کند و تأخیرها را کاهش می دهد. بار کسانی که بدون ثبت نام به مراکز مراجعه می کنند بیشتر است ، بنابراین عدم رعایت این افراد در حق افرادی که سعی در رعایت آن دارند بی عدالتی محسوب می شود. مشاهدات میدانی ما نشان می دهد که کسانی که ثبت نام می کنند باید برای شنیدن نام آنها در اطراف متخصص بهداشت یا نگهبان ورودی سوله نیز قدم بزنند.
ساعت 11 ظهر است و نگهبان در ورودی سوله سخنران بلندگو را روشن می کند: “عزیزم ، نوبت شماست که یک پیامک دریافت کنید. تکرار می کنم ، کسانی که پیام متنی دریافت کرده اند را نمی پذیریم. “آنها باید در سایت ثبت نام کنند و منتظر پیام متنی باشند.”
جلوی در خروجی اتومبیل های پارک شده و موتورسیکلت منتظر سوار شدن نزدیکان خود هستند. پدربزرگ و مادربزرگ خوشحال و راضی بیرون می آیند. کسانی که دوز اول را مصرف کردند یا کسانی که دوز دوم را مصرف کردند.
من وارد می شوم تزریق واکسن کرونا در وزارت بهداشت بدون پیام کوتاه ممنوع است
تعدادی از عوامل مرکز واکسیناسیون در جنوب تهران در سینما بهاران تهران حضور دارند. در مقابل در ورودی ساختمان ، نگهبانان پشت میز می نشینند و افراد احضار شده را پذیرفته و نقشه های ملی و پیامک های آنها را بررسی می کنند. کسانی که پیامک نشان می دهند وارد می شوند. این سینما به قدری بزرگ است که حداقل 200 نفر را در خود جای می دهد. این سینما وسط پارک بهاران است. این بزرگتر از اولین مرکزی است که من به آنجا رفتم و درختان سایه انداخته اند. برخی از همراهان مشتری در سایه آرام شده اند. زمان 12 نفر و تعداد مراجعه کنندگان اندک است. افراد واکسینه شده با آستین بلند ساختمان سینما را ترک می کنند.
آنها به جز من احضار شده ، بعلاوه اسکورت ، کسی را به من راه نمی دهند. آنها می گویند شما باید مجوز داشته باشید. من باید بیرون بروم و با افرادی که می خواهند واکسینه شوند یا واکسینه شده اند مصاحبه کنم. موسی پیر از خیابان زمزم به همراه همسر و نوه اش برای دریافت اولین دوز واکسن آمده بود. پیامک ساعت 12:15 به آنها رسید. نوه هایشان از پدربزرگ و مادربزرگشان خوشبخت ترند. وی می گوید: “بیش از یک سال این بندگان خدا به جایی نرفتند ، حتی در روستا. ما هم زیاد مسافرت نرفتیم تا خدای نکرده ناقل نباشیم. آنها باید خیلی زودتر واکسینه شوند. من می خواستم آنها را برای واکسیناسیون به ارمنستان ببرم ، اما خانواده از دیدن جمعیت در مرز ترسیدند. پدرم گفت که آنها تاج را هنوز نگرفته اند ، اما در این شرایط قطعاً آن را به مرز می برند. از طرف دیگر ، مشخص نیست که دولت چه واکسنی به خارجی های آنجا می دهد. “خوب ، اگر امروز واکسن بزنیم ، حداقل 50 درصد از ما راحت خواهیم شد.”
پدربزرگ از ترس اینکه دیر شود به سینما می رود. من با او می روم و از نگهبان می پرسم آیا کسی برای آمپول آمده است که پیامکی دریافت نکرده باشد؟
نگهبان مسن که گفت چند روز پیش واکسینه شده است ، گفت: “حداقل 20-30 نفر هر روز بدون ارسال پیام به آنها می آیند.” وقتی نه می گویم ناراحت می شوند. آنها فکر می کنند ما می گوییم امکان پذیر نیست. امروز پیرمردی با ما مشاجره کرد و ما با رنجش او را متقاعد کردیم که به صورت آنلاین ثبت نام کند و منتظر پیام متنی باشد. واکسنی که آنها در اینجا می گیرند دقیقاً همان تعداد پیامکی است که برای افراد ارسال می شود. »
و اگرچه واکسینه شده اما از نحوه واکسیناسیون شکایت دارد. وی گفت: “در این سن و شرایطی که من مجبور نیستم برای واکسیناسیون در صف بایستم ، آنها باید بیایند و در خانه های سالمندان مانند ما واکسینه شوند.” سینما هم شلوغ بود و هم گرم. وی افزود: امیدوارم تا پایان تابستان همه واکسینه شوند تا این بیماری ریشه کن شود.
یک ساعت می گذرد و سینما در حال خالی شدن است ، سینمایی که ماه هاست تعطیل است و اکنون به مرکزی تبدیل شده است که پدربزرگ و مادربزرگ در واکسیناسیون خود می نشینند و چشم انتظار واکسیناسیون هستند.