بخش س و گ. سپید و گرم/ کتاب رازهای بیداری / شیما اکبرزاده
زمانی که دل، سرد شود، سرمایش از برف سپیدی که جامهی سردی را به تن و روان انسان میپوشاند، طاقتفرساتر و سوزناکتر است. سرمایی که در دل رخنه کند، سوزش تا اعماق جان میرود و حتی امید هم به آن جان دوباره نمیتواند ببخشد. این سرما را تنها گرمای دل میتواند از میان ببرد اما لزوما نباید فرشتهی نجات پدیدار گردد و با آغوش جانش، سرما را از یاد ما ببرد، چرا که ما هر کدام به نوعی فرشته نجات هستیم چه برای خود و چه برای دیگران. تنها کافی است به سرما اعتنا نکنیم و امیدوارانه برای دیدن روزهای روشن گام برداریم. هیچ چیز زیباتر از این نیست که پس از دلمردگیای طولانی، بار دیگر نور، خانهی وجود را گرم و روشن کند.