انشا در مورد آیا شما معلم نویسندگی بوده اید
به عنوان یک معلم نویسندگی، هر روز یک ماجراجویی جدید داشتم. وارد کلاسم می شدم، پر از ذهن های جوان مشتاق، و احساس هیجان و استرس می کردم. من عاشق چالش کمک به دانشآموزانم برای یافتن و بیان خود از طریق کلام نوشتاری بودم.
روزهای من پر از برنامه ریزی درسی، مقالات نمره دهی و کنفرانس های انفرادی با دانش آموزان بود. من ساعت ها صرف نوشتن مقاله، ارائه بازخورد و پیشنهادات برای بهبود می کنم. این کار بسیار بود، اما در عین حال فوق العاده ارزشمند بود.
یکی از بخش های مورد علاقه من در تدریس تماشای رشد و پیشرفت دانش آموزانم به عنوان نویسنده بوده است. میتوانستم ببینم که آنها با ترس و تردید شروع میکنند و تلاش میکنند تا افکارشان را روی کاغذ بیاورند. اما با گذشت هفته ها، آنها اعتماد به نفس و مهارت بیشتری در توانایی های نویسندگی خود پیدا کردند.
به خصوص یکی از دانش آموزان را به یاد دارم که در ابتدای سال با نوشتن مشکل داشت. او همیشه در کلاس خجالتی و محجوب بود، اما وقتی با هم روی تکالیف نویسندگیاش کار میکردیم، او شروع به باز کردن صحبتهایش کرد و از طریق نوشتههایش بیشتر درباره خودش صحبت کرد. تا پایان سال، او یک مقاله شخصی شگفت انگیز نوشته بود که اشک از چشمانم جاری شد.
معلم نوشتن همیشه آسان نبود – روزهایی بود که از پیشرفت شاگردانم ناامید یا ناامید می شدم. اما آن لحظات بسیار بیشتر از لذتی بود که وقتی یکی از شاگردانم در نهایت “آن را دریافت کرد” احساس کردم – وقتی آنها چیزی نوشتند که واقعاً نمایانگر چه کسی بودند یا آنچه می خواستند بگویند.
در نهایت، معلم نوشتن چیزی بیش از آموزش دستور زبان یا نقطه گذاری بود. این در مورد کمک به جوانان بود تا صدای خود را در جهانی بیابند که اغلب سعی می کند آنها را ساکت کند. و این باعث شد هر لحظه ارزشش را داشته باشد.