به گزارش سلام نو به نقل از همشهری، روانشناسان و جامعهشناسان در گفتوگو با همشهری نسبت به افزایش اختلالات روانی بهویژه افسردگی در سالهای اخیر هشدار داده و میگویند که اگر مداخله سریع صورت نگیرد، این پدیده نیز همچون کرونا به اپیدمی تبدیل خواهد شد.
استمرار همهگیری کرونا، آسیبهای اجتماعی و روانی ناشی از آن را بهعنوان یک دغدغه به کانون توجه جامعهشناسان و روانشناسان آورده است. هفته پیش بود که جلسهای با موضوع پیامدهای اجتماعی کرونا در مجلس شورای اسلامی با حضور رئیس سازمان بهزیستی تشکیل شد. وحید قبادی دانا در این جلسه، مقابله با کرونا در کشور را نیازمند آرایش جدید دانست و از تغییر الگوی تماسهای مردم با ۲شماره اورژانس اجتماعی و صدای مشاور این سازمان خبر داد. او گفت که اگر تا پیش از این مردم بیشتر بهدلیل استرس با این شمارهها تماس میگرفتند، حالا افسردگی ناشی از فوت عزیزان است که دلیل خیلی از تماسها با شمارههای سازمان بهزیستی است.
روز شنبه هفته گذشته نیز ولی اسماعیلی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس در جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا، آسیبهای اجتماعی و روانی کرونا را حائز اهمیت دانست و گفت: بیش از ۷۰ درصد تماسهای مردمی با شمارههای سازمان بهزیستی بهدلیل افسردگی و سایر اختلالات روانی ناشی از کرونا بوده است. موضوعی که واکنش رئیسجمهور را هم بهدنبال داشته و سید ابراهیم رئیسی در جلسه ستاد، از وزیر کشور و سایر مسئولان خواسته بررسی آن را هم به صورت سراسری و هم در کمیتههای استانی در دستور کار قرار دهند.
در همین راستا و همزمان با روز جهانی پیشگیری از خودکشی، در گزارش پیشرو، این دغدغه مهم را با صاحبنظران و کارشناسان به بحث گذاشته ایم. آنها معتقدند اختلالات روانی ناشی از کرونا در سطح جامعه به مرز هشدار رسیده و درصورت مداخله نکردن سریع و مؤثر دولت، میتواند به بحرانی حتی بزرگتر از اپیدمی کرونا در کشور تبدیل شود و جامعه را بهشدت تحتتأثیر قرار دهد. از اظهارات جامعهشناسان و مددکاران اجتماعی چنین برمیآید که همین حالا هم برای مداخله و تدبیر این مشکل به اندازه کافی دیر شده و تأخیر بیشتر در این زمینه متضمن خسارات فراوان به جامعه خواهد بود. آنها میگویند هماکنون بودجه دولتی برای غلبه بر این نوع مشکلات، عملا بین وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی تقسیم میشود و به همین دلیل سیاستها و تدابیر معمولا از کارآمدی لازم برخوردار نیست و به نتیجه لازم نمیرسد.
جثه کوچک سلامت روان در وزارت بهداشت
بهزاد وحیدنیا، مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی
در زمینه اختلالات روانی ناشی از کرونا براساس اطلاعات موجود و بررسیهای به عمل آمده ما تفاوت چشمگیری با کشورهای دیگر دنیا نداریم اما همین میزان هم براساس گزارشهای جهانی نیازمند برنامهریزی است. بسیاری از کشورهای دنیا در حوزه برنامهریزی سلامت روانی تغییراتی را اعمال کرده و بودجههای مربوط به سلامت روان و مداخلات روانشناختی را افزایش دادهاند اما در کشور ما این اتفاق نیفتاده است.
این در حالی است که تقاضای خدمات روانشناختی و نیازهای جامعه، خصوصا گروههای در معرض تهدید همچون سالمندان و دانشآموزان در پی بیماری کرونا، بهشدت افزایش یافته است. این یعنی توجهات ویژهای باید به این حوزه معطوف شود و بتوانیم برای مشکلات و بحرانهایی از این دست که حالت پاندمی دارد و ممکن است سالها استمرار پیدا کند، برنامههای ویژهای داشته باشیم.
از سوی دیگر، تشدید مشکلات اقتصادی یا مسائل اجتماعی که مردم با آن مواجه هستند همچون محدودیت تعاملات یا روابط بین فردی یا مشکلاتی که ممکن است در سبک زندگی افراد حادث شود، سبب افزایش استرس مردم در تطبیق موقعیت میشود که این هم نیازمند برنامهریزی بسیار جدی در کشور است. این نکته را نباید فراموش کنیم که هرجا که این فشارهای اقتصادی، مشکلات اجتماعی و استرس افزایش پیدا کند، بودجههای حوزه سلامت روان و رویکردهای مدیریتی باید دستخوش تغییر شود و میزان دسترسی افراد آسیبپذیر و نیازمند به این خدمات افزایش یابد. در این زمینه هم توسعه سطوح دسترسی مشاوره مجازی و تلفنی اهمیت دارد و هم بحث استانداردسازی و نظارت این دست خدمات باید در دستور کار قرار بگیرد. افزون بر این، در چنین شرایطی یارانه یا کمکهزینههای مربوط به مشاورههای تخصصی هم اهمیت ویژهای پیدا میکند. بهعنوان مثال کسانی که بیماریهای مزمن روانی دارند یا افرادی که از افراد پرمخاطره روانی نگهداری میکنند در این شرایط نیازهای مفرطی به پشتیبانی و خدمات پیدا میکنند و دولت باید بتواند این هزینهها را تامین کند. از سوی دیگر هرم جمعیتی کشور با شیب زیادی به سمت سالمندی در حال حرکت است و این مسئله نیاز به خدمات روانشناسی را در کشور پررنگ کرده است.
همه این مسائل نشان میدهد باید هم در حوزه قانونگذاری، هم در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی و هم در حوزه نظارت، به خدمات پیشگیرانه روانشناسی توجه ویژهای شود. هماکنون متولی حوزه سلامت در کشور وزارت بهداشت است و خدمات را برنامهریزی و مدیریت میکند. مشکل این است که اندازه و جثه بخش سلامت روان در ساختار و برنامهریزیهای این وزارتخانه کوچک است و اولویتهای پیشگیرانه نیز چندان مورد توجه قرار ندارند. مقایسه بودجه حوزه درمان با حوزه پیشگیری از شکافی بسیار شدید حکایت دارد، این نخستین چیزی است که باید تغییر کند. از سوی دیگر، ما نیازمند یک نگاه یکپارچه هستیم که باید از اشتراک ظرفیتهای مراجع ذیصلاح و دستگاههای مسئول حاصل شود.
سلامت اجتماعی منفک از سلامت جسمی و روانی نیست. چون این دو مسئله در سلامت اجتماعی تأثیر دارد و ما باید بهسمت یکپارچی و استانداردسازی در حوزه خدمات و دسترسیها پیش برویم. در سالهای گذشته هم طرحهایی در این زمینه مطرح و حرکتهایی آغاز شده است.
سازمان بهزیستی به موجب قانون، متولی سلامت اجتماعی با رویکرد پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و مرجع صدور مجوز مراکز مشاوره و کلینیکهای روانشناسی در کشور شناخته میشود با این حال ما تعارضهایی را هم در بخشهای مختلف داریم و البته موازیکاریهایی هم در صدور مجوز مراکز مشاوره مشاهده میشود. لذا بهنظر میرسد این حوزه بهطور کلی نیازمند مدیریت و سیاستگذاری بهتری است که حتما باید مجلس و دولت به آن توجه داشته باشند.
۳ اقدام فوری برای ارتقای سلامت روان
سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مدد کاری اجتماعی ایران
سال ۱۳۹۴ وزارت بهداشت آماری را در قالب «شیوعشناسی اختلالات روانی» ارائه کرد که نشان میداد بین ۲۳ تا ۲۵ درصد ایرانیان یکی از اختلالات روانی را تجربه میکنند. بدون شک این آمار در سالهای بعد و بهخصوص در دوره کرونا افزایش قابل توجهی داشته است. البته که این مسئله مختص کشور ما نیست و تمام جوامع دنیا درگیر آن هستند با این تفاوت که کشورهای توسعه یافته این مسئله را در اولویت برنامههای خود قرار داده و اعتبارات و انرژی بیشتری در حوزه پیشگیری و درمان سلامت روان هزینه میکنند.
حالا یکی از مراجع رسمی اعلام کرده که ۷۰درصد تماسهای مردمی با تلفن گویای مشاوره درخصوص یکی از اختلالات یعنی افسردگی است، این آمار قابل پیشبینی بود. فقط باید دقت کرد که افسردگی عامل تعیینکنندهای در خودکشی نیز هست و از این منظر میتواند خطرناک باشد، بنابراین باید تمام پتانسیل روانکاوان، مشاوران و حتی روانپزشکان در این زمینه فعال شود و دولت به آنها کمک کند تا بتوانند از تبعات افسردگی جلوگیری کنند.
همچنین دولت باید بداند که اختلالات روانی مانند افسردگی یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی. حتی اگر آنها بخواهند تأثیرات فردی این اختلال را نادیده بگیرند، بهدلیل تأثیری که روی ساختار جامعه، امنیت و منابع انسانی میگذارد، نمیتوانند از کنار آن راحت عبور کنند. دولتمردان بدانند جامعه دچار اختلالات روانی زیاد فاقد نیروی انسانی کارآمد و مؤثر در صنعت، کشاورزی، خدمات و…خواهد بود. در این جامعه مصرف دخانیات، موادمخدر، الکل تصاعدی افزایش خواهد یافت، آمار مرگومیر بر اثر خودکشی و دگرکشی بالا خواهد رفت و نسل بعدی نیز با آفات روانی متعدد رشد پیدا خواهد کرد.
دولت باید ۳ اقدام فوری را در بحث ارتقای سلامت روان جامعه دنبال کند، اول از همه مداخله در حوزه پیشگیری و درمان اختلالات روانی است که نیاز به برنامهریزی دقیق دارد، دوم فراهم کردن امنیت اقتصادی مردم و در ادامه ایجاد نشاط و شادابی در جامعه است تا بتوانند از این بحرانها عبور کنند.
معتقد نیستم که اختلالات روانی مانند افسردگی تبدیل به اپیدمی شده است، اما میزان آن به شکل چشمگیر و قابلتوجهی افزایش پیدا کرده و نیاز به اقدام فوری دارد.