اشعار تاسوعای حسینی
آقا از بلندی افتادی و سرت شکستی
شکستگی بال زخمی
وقتی عمود آمد، ماه از هم جدا شد
کمان بین چشمانت ترک خورد
با نیزه های ارتش بالا و پایین می رفتی
زیر نیزه ها بدن خدا می شکند
همون لحظه ای که روی هم گذاشتی و دست دادی
ساکا کنار چادر بلند خواهرت تصادف کرد
روی پای فاطمه گفتی بیا اخا
به نیزه ای نگاه کن که ارتش تو را شکست
گفتی یکی یا حسین و زینب عاشق شدند
در آن لحظه سرانجام روح آخرت شکسته شد
اشعار تاسوعا و عاشورایی شعر تاسوعا
اگر تو دریا نبودی آبی نبود
اگر ساکا نبودی سیاه نمی شد
حالا که مثل نور و ماه هستی
کاش هیچ وقت پیدا نمی شدی
این پیکان به شما نگاه می کند
مگه الان نمیتونست اینقدر خوشگل باشه؟!
می خواستی بهت شلیک نکنه
مهم نبود تو قد بلند نبودی
تو چادر بودی و تقسیم شدی
نه، تو در این مقبره جا نمی شدی
قبل از حسین کاملا شکسته بود
تقصیر تو نیست که بلند نشدی
ماه محرم
مشک بر دوش به دریا آمد
همه گفتند موسی آمده است
در
آخرین نفس ماهی بود
ناگهان عطر مسیح آمد
از فرات راحت باش
وقتی ساکا آمد موجی بود
قسم خورد که ساکا است
وقتی به دنیا آمد
دستش را زیر آب نگذاشت
الکامه بود که آمد
ای کاش آن پیکان نیامده بود، خیلی بد
اما از یک تصادف شدید ناشی شد
باران شدید از همه جا می بارید
از حرم شاه حرم آمده بود
او خود را برای مهاجرت آماده می کرد
زهرا به این فاصله آمد
برآمده از دل علقم زیبا
مثل یک لحظه زیبا که آمد
********************************************************** *******
مجموعه: مجله اینترنتی تشویقی