چند روز پیش عروسی دائمی بود
بعد داداشم سه میلیون هزار تومن تقلبی گرفت که پرچم خانواده رو سر داماد بزنه که مثلا بگه ما پول داریم.
خلاصه اینجوری مدام پول میریزیم تو سرمون
برای ما که میدونستیم اسن برام مهم نیست همه کفشامونو پاره کردیم
یهو وسط مهمون همیشگیم داد زد یه پکیج هزار اشتباه درست کردم
همه مثل گله گرگ روی گوسفندها می پریدیم و برای مهمانان پول جمع می کردیم.
چهار پنج نفر دستشان شکست
پدربزرگم آبریزش بینی داشت
پرچم خانواده زیر زمین رفت
ولی خوشبختانه در کل 100 تومن جمع کردیم!
یک قدم فراتر از روشنفکری وجود دارد، یعنی کتاب هایی که درختان کمتری قطع می شود، نخرید. ما الان در فاز او هستیم
آیا دقت کرده اید که پنبه را در الکل سرد آغشته کرده اند که قبل از اینکه تزریق به نقطه مورد نظر برسد، از خود تزریق دردناک تر و کشش تر است؟
از فریزر چیزی در آوردم تا یخ آب شود. هنوز مشخص نیست که او پس از ترک این سمت چه خواهد کرد. شاید نیمه گمشده ام با توکل به خدا
دختر خالم شش ساله است. یک کیلو دانه می خورد و می خورد. نشستم بهش گفتم با هم غذا میخوریم؟ چند دانه تو دهنم گذاشت و گفت اینو بخور بقیه هم همینطوره.
اگر بچه ها شیشه بشکنند: ای دست و پای دست و پا چلفتی…
اگر مادرش آن را شکست: از قضا فاجعه بود
اگر بابا بشکند: این لیوان اینجا چه کار می کند؟
شما با دقت ثابت کرده اید که اثبات اینکه یک فرد در خواب خروپف می کند، سخت تر از اثبات قتل است.
آیا ما را می ترسانید که مذاکرات را طولانی کنیم؟
هفته ها منتظر بودیم ببینیم توپ سوباسا گل می شود یا نه
افسردگی یک بیماری نیست، یک روش زندگی است
دوستم معلم شد و در کلاسش شاگرد است. یک بار از او پرسید: “چرا به مدرسه می آیی؟” کودک پاسخ داد: من همین الان از پدرم پرسیدم. پدرم گفت بالاخره معلم بدبختت باید پول دربیاورد یا نه؟
بعضی ها مثل یک شبکه دو نفره هستند که به هیچ وجه نمی توانند در قلب شما جا بیفتند
درست است، سن و سالمون رشد کرده است، اما ما هنوز اساس کلاه قرمزی هستیم. همه جای هاشم را دیدیم. الان مد شده است که از زبان این افراد که روح من را نمی شناسند پست بنویسم
مجموعه: مجله اینترنتی تشویقی