سلام نو – سرویس اقتصادی: با روی کارآمدن دولت ابراهیم رییسی فرهاد دژپسند از وزارت اقتصاد خداحافظی کرد و جای خود را به سید احسان خاندوزی داد تا ضعیفترین وزیر اقتصاد تاریخ ایران جای خود را به یکی از وزرای جوان اقتصاد دهد. هر چند بسیار دشوار به نظر میرسد که احسان خاندوزی عملکرد بدتری از فرهاد دژپسند داشته باشد، اما به هر ترتیب خاندوزی در یک از سختترین دوران ایران سکان یکی از مهمترین و آشفهترین وزارتخانهها را در دست گرفته است.
وزارت اقتصاد در دولت روحانی سرنوشت عجیبی داشت. اولین وزیر اقتصاد روحانی کسی جز علی طیبنیا نبود. طیبنیا اقتصاد را در دانشگاه تهران و مدرسه اقتصاد لندن خوانده بود و در چهار سال اول دولت روحانی با مدیریت خود نشان داد که نه تنها استاد دانشگاه کمنظیری است بلکه یک مدیر اجرایی صاحب سبک است.
عملکرد طیبنیا در کنار برجام باعث شد تا بهبود وضعیت اقتصادی یک از برگهای برنده روحانی برای انتخابات ۹۶ باشد. مسعود کرباسیان، معاون طیبنیا، وزیر بعدی اقتصاد بود، مدیر کارکشتهای که بعد از یک سال توسط مجلس وقت استیضاح شد. بعد از کرباسیان در حالی که همه انتظار معرفی چهره برجسته دیگری را برای وزارت اقتصاد داشتند فرهاد دژپسند سکان اقتصاد ایران را در دست گرفت.
دژپسند در دولت یازدهم معاون رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس مرکز پژوهشهای توسعه و آیندهنگری بوده و در وزارت اقتصاد هم تابع فرمانِ اقتصادی محمدباقر نوبخت بود. شرایط اقتصادی در دولت دوم روحانی به خاطر تحریمهای آمریکا سخت بود، اما راهکارهای ضعیف سازمان برنامه و بودجه و حضور چهرههایی مثل دژپسند- که عملا نیروی دستهچندم محمدباقر نوبخت بودند- وضعیت را از این سخت هم سختتر کرد.
سید احسانخاندوزی؛ اقتصاددانی که سودای عدالت دارد
سید احسان خاندوزی در چنین شرایطی پا به وزارت اقتصاد میگذارد و برای به ثبت رساندن عملکردی بهتر از فرهاد دژپسند کار دشواری در پیش ندارد، اما برای حل بحرانهای اقتصاد ایران راه طولانی پیش رویش قرار خواهد داشت.
احسان خاندوزی متولد سال ۱۳۵۹ و هم اکنون عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی است. او از جمله چهرههای جوان اصولگرایان در مجلس بود که بر روی تخصصش در حوزه اقتصاد بسیار مانور داده میشد.
خاندوزی سوابقی چون عضویت در شورای پژوهشی سازمان امور مالیاتی، عضویت در هسته اندیشه ورزی وزارت امور اقتصاد و دارائی، مدیر کل سابق اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس و عضو هیئت مدیره دیدهبان شفافیت و عدالت را در کارنامه داد. خاندوزی از جمله چهرههایی است که در سال ۱۳۸۱ با نسل نخست جنبش عدالتخواه همکاری داشت، نسل اولی که این روزها اکثرا از منقتدان اصولگرایان محسوب میشوند.
خاندوزی در مقایسه با دیگر چهرههای اقتصادی دولت کابینه رییسی تحصیلات مرتبطتری با حوزه کاری خود دارد و تنها ضعفش این است که تجربه اجرایی بزرگی که متناسب با وزارت اقتصاد باشد را در کارنامه خود ندارد. با این وجود نگاهی به مواضع او نشان میدهد که خاندوزی با وجود مواضعی چون مخالفت با افایتیاف رویکردهای واقعبینانهای به اقتصاد دارد.
او هرچند بنا بر ادبیات مرسوم سیاسی لیبرال نیست اما صراحتا معتقد است نباید نرخ ارز را سرکوب کرد یا آن را به ارقامی غیرواقعی بهگونهای دیگر نشان داد. هرچند مخبر مسئول هماهنگی تیم اقتصادی دولت است ولی به گفته خاندوزی رییس جمهور قانع شده است که رئیس کل بانک مرکزی با هماهنگی وزیر اقتصاد منصوب شود؛ این یعنی وزیر اقتصاد نقش مهمی در تیم اقتصادی رییسی دارد.
خاندوزی اما خط قرمزهایی هم دارد و در توصیف این خط قرمزها به دنیای اقتصاد میگوید: زیر بار پولی کردن کسری بودجه جاری نمیروم. همچنین زیر بار افزایش فشار بر بخشهای شفاف و شرکتی در اقتصاد ایران نخواهم رفت. حتما در موضوع کسب و کار هر آن چیزی که بخواهد عدمشفافیت اطلاعات اقتصادی را و درجه اقتصادی بودن بازارها را بدتر از این کند، حتما زیر بار آن نخواهیم رفت. زیر بار تعارض منافع مدیران ذیل وزارت اقتصاد و شرکتهای دولتی و سازمانها و دستگاههای تابعه وزارت اقتصاد نخواهم رفت. عدمتعارض منافع و شفافیت را از خود وزیر آغاز خواهیم کرد.
مسئله دیگر اما بورس است. فعالین بازار سرمایه از خاندوزی انتظار احیای بازار را دارند، دولت انتظار پول دارد و متخصصان انتظار تبدیل بازار سرمایه به بخش تامین مالی کشور؛ انتظاراتی که تجمیع و برآورده کردن تمام آنها دشوار است.
وزیر جدید اقتصاد در نخستین حضور خود در این وزارتخانه مسئولیت اصلی وزارت اقتصاد، تأمین مالی دولت از روش های پایدار دانست و ابراز امیدواری کرد که با مجموعه سیاست ها و تدابیر مالیاتی، فروش اوراق از طریق مولد سازی دارایی ها که در برنامههای وزارت اقتصاد نیز اعلام کرده بتواند مسیر جدیدی را در تحول اقتصادی کلید بزند.
میتوان با رویکردهای احسان خاندوزی، کمبود تجربه او و حتی شیوه کاری او اختلاف نظر و حتی مشکل داشت، اما نمیتوان منکر این شد که تسلط او به حوزه کاریاش چندین برابر برخی وزارای دیگر است. خاندوزی وزارت اقتصاد و چالشهایش را میشناسد و برنامههای مشخصی برای آن دارد. با این همه پرسش مهم این جا است که آیا او در پیاده کردن ایدههای خود موفق میشود؟
واقعیت تلخ اقتصاد و سیاست و یکدست نبودن کابینه؛ چالشهای احسان خاندوزی
احسان خاندوزی برای پیاده کردن ایدههای خود در اقتصاد ایران با دو چالش اساسی مواجه خواهد بود. اولین چالش و شاید مهمترین چالش خاندوزی واقعیتهای تلخ اقتصادی در میدان عمل و در همتندیگی آن با سیاست است. مصداق روش تفاوت حرف تا عمل را میتوان درباره معاون اول و وزیر بهداشت فعلی نیز مشاهده کرد.
محمد مخبر اصلیترین چهره مدیریتی برکت و عیناللهی از سردمداران مخالفت با واردات واکسن خارجی بودند، اما با ورود به دولت هر دو نه تنها به واردات واکسن رضایت دادند بلکه روند آن را تسهیل کردند. چرا؟ چون در میدان اجرا نمیتوان بر شعار تکیه کرد و از این به بعد هر یک کشته در ماجرای کرونا به پای دولت رییسی هم نوشته میشود.
در اقتصاد ماجرا به همین شکل است. آیا خاندوزی همچنان به مخالفت خود با افایتیاف ادامه میدهد؟ آیا اگر ضرورت ایجاد کرد نرخ ارز را سرکوب نمیکند؟ آیا حاضر است مدل ارتباط دولت و بازار سرمایه را اصلاح کند؟ آیا میتواند شفافیت را عملی و در برابر ذینفعان در سایه اقتصاد مقاومت کند؟ باید صبر کرد و دید.
مشکل دوم اما به یکدست نبودن تیم اقتصادی باز میگردد. هر چند خاندوزی با رییس سازمان برنامه و بودجه جلسه گذاشته و در تعیین رییس بانک مرکزی نقش دارد، اما همانطور که گفته برنامهها در دولت باید با هماهنگی همه طرفها پیش برود.
مخبر به عنوان رییس این تیم انتظارات عملیاتی و میدانی از اقتصاد دارد و بعید نیست ملاحظات نظری خاندوزی را نادیده بگیرد. محسن رضایی به عنوان معاون اقتصادی رییس جمهور ایدههای خاص خود را دارد که بعید است به سادگی از اجرای آنها کوتاه بیاید. رضا فاطمی امین روابط نزدیک و قدیمی با رییسی دارد و میتواند اثر خاص خود را داشته باشد. جواد اوجی پول نفت را در دست دارد و حرفش قدرتمند خواهد بود. حجتالله عبدالملکی هم که با تهدیدی که نمایندگان مجلس را کرد و گفت حتی اگر وزیر نشود وزیر بعدی را خودش تعیین میکند نشان داد که فکرهای بزرگی برای خود دارد و حاضر به کوتاه آمدن نیست.
خاندوزی در این بین اقتصادیترین و تئوریکترین عضو تیم اقتصادی دولت است، اما آیا میتواند در بین هر کدام از این چهرههای اقتصادی که برنامه، اهداف و رویکردهای خود را دارند کارش را پیش ببرد؟ این هم مسئلهای است که زمان آن را مشخص میکند.
اگر خاندوزی بتواند بر این دو چالش غلبه کند و بعد از سالها به لطف پشتوانه خاص ابراهیم رییسی تغییراتی مثبت و بنیادین را در اقتصاد ایران رقم بزند قطعا میتواند تبدیل به برگ برنده دولت رییسی شود و نقشی را برای او بازی کند که طیبنیا در سالهای ۹۲ تا ۹۶ برای روحانی بازی کرد. اما آیا بخت یار خاندوزی خواهد بود؟ او تبدیل به چهره اول دولت رییسی میشود یا در گرداب مشکلات وزارت اقتصاد غرق خواهد شد؟ پیشبینی دشوار است.