از زندگینامه تا سرمایه گذاری روی ترامپ


زندگینامه پیتر تیل

پیتر تیل به عنوان ۶۲ امین فرد ثروتمند در زمینه ی تکنولوژی در سال ۲۰۱۵ و ۸۴۷ امین میلیاردر جهان است. دارایی خالص او در سال ۲۰۱۵، ۳.۳ میلیارد دلار و هم اکنون ۲.۸ میلیارد دلار می باشد.

پیتر آندرس تیل (متولد ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۷) کارآفرین امریکایی، سرمایه گذار، مدیر و منتقد اجتماعی است. تیل به همراه دو نفر از دوستان خود به نام Max Levchin و ایلان ماسک پی پال (پی پل) را تاسیس کردند و تیل به عنوان مدیر عامل این شرکت خدمت می کند. این شخص، پلانتیر (Palantir) را هم تاسیس کرده و به عنوان رئیس این شرکت هم در حال خدمت رسانی است. او از اولین سرمایه گذاران خارجی فیسبوک بوده که در سال ۲۰۰۴ با مبلغ ۵۰۰ هزار دلار توانست ۱۰.۲ درصد از سهام این شرکت را از آن خود کند و به عنوان عضوی از هیئت مدیره ی این شرکت فعالیت نماید. تیل همچنین در Clarium Capital هم ریاست می کند؛ Clarium Capital یک صندوق سرمایه گذاری کلان است.

دوران کودکی تیل

تیل در خانواده ای آلمانی در فرانکفورت، آلمان غربی متولد شد. پدر او Klaus Thiel مهندس شیمی و مادرش Susanne Thiel نام داشتند. تیل یک برادر به نام Patrick Thiel دارد. هنگامی که پیتر یک ساله بود به همراه خانواده ی خود به ایالات متحده نقل مکان کرد و در فوستر سیتی، کالیفرنیا، بزرگ شد. تیل در بازی شطرنج مهارت فوق العاده ای داشت و به عنوان یکی از بازیکنان مطرح شطرنج در این کشور انتخاب شد؛ هم اکنون هم بازی شطرنج یکی از علاقمندی های او محسوب می شود.

کالج و دوران دانشگاه

تیل مدرک لیسانس را در رشته ی فلسفه در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه استنفورد دریافت کرد.

بذر اعتقادات آزادی خواهانهی تیل در دانشگاه استنفورد کاشته شد. تیل به همراه Norman Book در سال ۱۹۸۷، The Stanford Review را منتشر کرد که هم اکنون روزنامه ی محافظه کارانه / آزادیخواه اصلی این دانشگاه می باشد. برخی از همکاران او در تدوین این روزنامه بعدها در شرکتی که تیل تاسیس کرد، مشغول به کار شدند که از جمله ی آنها می توان به Keith Rabois و رید هافمن اشاره کرد. پیتر تیل به اقتصاد لیبرتارین (طرفدار استقلال و اقتصادی که به طور کامل بر بازار و دولت مبتنی است) معتقد است.

بعد از اینکه تیل مدرک لیسانس را از استنفورد گرفت به مدرسه حقوق استنفورد رفت و در سال ۱۹۹۲ مدرک J.D را از آنجا دریافت کرد. پس از آن در یک شرکت حقوقی در نیویورک مشغول به کار شد و سپس از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ به نوعی به عنوان یک بازرگان در وال استریت مشغول شد و در سال ۱۹۹۶، Thiel Capital Management را تاسیس کرد؛ ولی هیچ یک از این کارها به حس درونی تیل پاسخگو نبودند، چرا که بنا به گفته های خود تیل همیشه در رویای تحولی بزرگ در جهان بوده است.

بالاخره تیل موفق شد در سال ۱۹۹۸، پی پال (PayPal)؛ شرکت تجارت الکترونیکی و سامانه ی پرداخت و انتقال وجه از طریق اینترنت، را با کمک Max Levchin تاسیس کند. بعدها این شرکت با X.com (که توسط ایلان ماسک تاسیس شده بود) ادغام و رهبری آن به ایلان ماسک واگذار شد. پی پل در ۱۵ فوریه سال ۲۰۰۲ در دسترس عموم قرار گرفت و بعد از آن سال به قیمت ۱.۵ میلیارد دلار به ای بی فروخته شد. در آن زمان سهام ۳.۷ درصدی تیل در پی پل دارای ارزش تقریبی ۵۵ میلیون دلار بود.

تیل، صندوق پوشش سرمایه جهانی Clarium Capital را راه اندازی کرد. در سال ۲۰۰۵، این صندوق پوشش ریسک یا همان پوشش سرمایه، توانست توسط دو مجله ی تجاری MarHedge و Absolute Return به عنوان بزرگترین صندوق پوشش جهانی معرفی شود. دارایی Clarium از ۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۸ به ۳۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۱ افت کرد.

از دیگر اقدامات مهم پیتر تیل، سرمایه گذاری عظیم ۵۰۰ هزار دلاری در شبکه ی اجتماعی فیسبوک در آگوست ۲۰۰۴ بود. به این وسیله توانست ۱۰.۲ درصد از این شرکت را از آن خود کند و به هیئت مدیره ی فیسبوک ملحق شود. این مورد اولین سرمایه گذاری خارجی در فیسبوک به حساب می آید. در کتاب The Facebook Effect دیوید پاتریک به تفصیل داستان سرمایه گذاری پیتر تیل را شرح می دهد. شان پارکر، موسس Napster و Plaxo سابق که در آن زمان عنوان “رئیس” فیسبوک را به عهده گرفته بود، به دنبال سرمایه گذار برای این شبکه ی اجتماعی بود. پارکر به رید هافمن، موسس شبکه ی اجتماعی حرفه ای لینکدین، این پیشنهاد را داد و هافمن هم علاقه داشت این کار را انجام دهد اما به دلیل تضاد با وظایف او به عنوان مدیر عامل لینکدین از این تصمیم منصرف شد. هافمن، تیل را به پارکر معرفی کرد. ملاقات بین تیل و پارکر و مارک زاکربرگ که در آن زمان دانشجوی هاروارد بود و فیسبوک را تاسیس کرده و کنترل می کرد، صورت گرفت. بعد از صحبت های فراوان در نهایت تیل ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬاﺭﻱ ۵۰۰ ﻫﺰاﺭ ﺩﻻﺭﻱ، ۱۰.۲ درصد اﺯ ﺳﻬﺎﻡ ﺷﺮﻛﺖ ﺭا ﻛﺴﺐ ﻛﺮﺩ. این سرمایه گذاری در اصل، در قالب یادداشتی مشروط صورت گرفت؛ بدین صورت که اگر فیسبوک تا پایان سال ۲۰۰۴ به ۱.۵ میلیون کاربر برسد، حقوق صاحبان سهام مساوی شود. با اینکه فیسبوک نتوانست به این موفقیت دست یابد (البته با اختلافی بسیار ناچیز)، تیل به او اجازه داد که بار دیگر برای این هدف تلاش کند. تیل در سال ۲۰۱۲ سهام اولیه ی خود را فروخت ولی همچنان در هیئت مدیره ی فیسبوک فعالیت می کند.

بیشتر بخوانید  جملات خنده دار جالب و کوتاه. !! سری 9

تیل در سال ۲۰۰۵، Founders Fund را به عنوان یک صندوق سرمایه گذاری در سان فرانسیسکو ایجاد کرد. دیگر شرکای تیل در ایجاد این صندوق، شان پارکر، Ken Howery و Luke Nosek هستند. تیل با ایجاد این صندوق می خواهد بر روی تکنولوژی های چشمگیری که به اعتقاد او دنیا را تغییر می دهند، سرمایه گذاری کند.

تیل علاوه بر سرمایه گذاری در فیسبوک در چندین استارتاپ دیگر هم سرمایه گذاری کرده است (شخصا و یا از طریق صندوق سرمایه گذاری خود) که از جمله ی آنها می توان به Booktrack، Slide، LinkedIn، Friendster، Rapleaf، Geni.com، Yammer، Yelp، Inc.، Powerset، Practice Fusion، MetaMed، Vator، Palantir Technologies، IronPort، Votizen، Asana، Big Think، Caplinked، Quora، Rypple، TransferWise، Nanotronics Imaging، Stripe و Legendary Entertainment اشاره کرد. چند مورد از این استارتاپ ها توسط همکاران قدیمی تیل در پی پل، تاسیس شدند که از جمله ی آنها می توان به Slide که توسط Levchin، لینکدین که توسط هافمن، Yelp توسط Jeremy Stoppelman ، Geni.com و Yammer که توسط David Sacks تاسیس شدند، اشاره کرد.

از دیگر کارهای موفق تیل، تاسیس Palantir Technologies است که توسط سرمایه ی CIA تامین شد و هم اکنون به عنوان رئیس این شرکت خدمت می کند.

خلاصه کتاب از صفر تا یک اثر پیتر تیل

کتاب “از صفر تا یک: نکاتی در مورد استارتاپ ها و چگونگی ساختن آینده” در سال ۲۰۱۴ به قلم پیتر تیل و بلیک مسترز به چاپ رسید. این کتاب در واقع نسخه بسیار فشرده از مطالب بیان شده توسط پیتر تیل در یکی از کلاس های آنلاین دانشگاه استنفورد می باشد که با علاقه مندی و همت دانشجویش بلیک مسترز به صورت یک کتاب در آمد.

پیتر تیل خود یک سرمایه گذار و کارآفرین موفق محسوب می شود. وی جزو بنیان گذاران شرکت PayPal و از سرمایه گذاران اولیه Facebook بوده و همچنان به عنوان سرمایه گذار و Venture Capitalist در عرصه حمایت از کسب و کارهای نو فعال است. با توجه به تجربه او در کار با شرکت های چندین میلیارد دلاری و ایده های بزرگ و همچنین ارتباط او با پیشروترین افراد در زمینه کسب و کارهای نو، نقطه نظرات او می تواند به عنوان منبع اطلاعاتی با ارزشی به حساب آید. در برخی از قسمت های کتاب نظراتی مطرح شده که بر خلاف ایده های پذیرفته شده معمول می باشد و در این خلاصه نیز به آنها اشاره خواهد شد.

ایده اصلی کتاب حرکت از سمت صفر به سمت یک است. در واقع هنگامی که یک شرکت یا گروه بر روی مساله ای که آن را می شناسد کار می کند، در حال حرکت از ۱ به سمت ۱+N است. اما وقتی کار بر روی مساله ای که هیچ راه حل شناخته شده ای در مورد آن وجود ندارد آغاز می شود، در واقع حرکت از هیچ یا ۰ به سمت ۱ یا اولین پاسخ معتبر صورت می پذیرد. با این توجیه نویسنده جهان را در یک رخوت نوآوری در می یابد که در چند دهه اخیر در هیچ زمینه به خصوصی به جز ارتباطات، دارای پیشرفت اساسی نبوده است. تولید خودرو سالهاست که با اصول ثابتی انجام میگیرد، صنعت انرژی تحول اساسی نداشته و اساسا جهان انقلاب در فناوری را کنار گذاشته است. هدف از مطرح نمودن این موضوعات، معرفی دلایل مسبب آن می باشد. نویسنده بر نقش تعیین کننده نوآوری به جای پیشرفت تکوینی و تدریجی تاکید دارد و خواننده را به مطرح نمودن پرسش های معکوس ترغیب می کند. از خود بپرسیم چقدر به آنچه که از گذشته آموخته ایم اطمینان داریم؟ چقدر فکر می کنیم که گذشته را آن گونه که واقعا بوده است می شناسیم؟

بیشتر بخوانید  با حقایقی از زندگی اسماعیل فلاح آشنا شوید !

این مقدمه برای ورود به نقدی بر آموخته های دنیای صنعت از وقایع سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ در بازار سهام شرکت های تکنولوژی امریکا مطرح می گردد که از ان به عنوان حباب دات کام یاد می شود. در آن سالها با توجه به افزایش بیش از حد قیمت سهام شرکت های اینترنتی در بازار امریکا، یک حباب قیمتی به وجود آمد که ترکیدن آن به عنوان بزرگترین فاجعه اقتصادی بعد از سقوط بورس امریکا در سال ۱۹۲۹ به حساب می آید. در نتیجه این ورشکستگی های عظیم در صنعت اینترنت و تکنولوژی، زمینه برای معرفی اندیشه ها و آموزه های جدیدی فراهم شد که از نظر تیل همگی آنها درست نیستند. چهار درسی که به غلط از ترکیدن حباب دات کام مطرح و پذیرفته شدند عبارتند از:

  • پیشرفت های تدریجی و افزایشی ایجاد کنید.
  • ناب (Lean) و انعطاف پذیر بمانید.
  • به فضای رقابتی وارد شوید و محصولی بهتر از محصول مشابه رقبای موجود را تولید کنید.
  • بر روی محصول تمرکز کنید چرا که فروش خود به خود انجام می پذیرد.

این آموزه ها تحت تاثیر جو بسیار منفی که در آن زمان ایجاد شده بود و تنها هدف را از دست ندادن پول تلقی می کرد به عنوان اصول کسب و کار پذیرفته شد. در دیدگاه نویسنده، عکس آنچه که در این درسها عنوان شده بیشتر با منطق کسب و کار تناسب دارد و باید این باورهای غلط دور ریخته شود. درس های اصلاح شده به این صورت بیان می شوند:

  • بهتر است در راه بزرگ شدن تلاش کنید حتی اگر شکست بخورید تا اینکه ناچیز بمانید.
  • داشتن یک نقشه و طرح حتی اگر بد باشد بهتر از این است که هیچ نقشه ای نداشته باشید.
  • بازارهای رقابتی سود را از بین می برند و نباید به آنها وارد شوید.
  • فرایند و راهکارهای فروش به اندازه خود محصول مهم هستند.

برخی از این آموزه های پیشنهادی با آنچه که به طور معمول توسط متد Lean تبلیغ می شود در تضاد قرار دارد، چرا که به جای تاکید بر انعطاف پذیری حداکثری و انجام اصلاحات بر اساس بازخورد بازار و مشتری، بر داشتن یک نقشه کلی و بزرگ از ابتدای راه تاکید می کند.

در بخش های بعدی کتاب، ایده داشتن یک بازار انحصاری مطرح میگردد و به کارآفرینان پیشنهاد می شود که وارد بازارهایی شوند و یا محصولی ارائه کنند و یا به کسانی خدمات ارائه کنند که برای آنها انحصار ایجاد کند. این ایده در کنار مذمت رقابت شدید اثبات می شود. به این منظور مثال هایی همچون تسخیر بازار کامپیوتر و ابزار الکترونیکی شخصی توسط شرکت اپل وقتی که مایکروسافت و گوگل مشغول رقابت برای عرضه محصولات رقیب یکدیگر بودند و یا تسخیر بازار انرژی بوسیله نفت شیل وقتی که تولید کنندگان سنتی سوخت های فسیلی و فعالان انرژی های نو مشغول رقابت برای قیمت بودند مطرح می گردد. کتاب سرشار از مثال های جالب در زمینه کسب و کارهای بزرگ و تصمیمات درست و غلط مدیریتی است.

پس از این، کتاب در یک چرخش موضوعی به سراغ طبقه بندی افراد و شرکت ها از نظر ذهنیت و سپس درس هایی برای استارتاپ ها می رود. در طبقه بندی ذهنیت، چهار گروه تعریف می شود؛

  • کسانی که به آینده بدبین هستند و معتقدند می توانند برای آن آماده شوند (Definite Pessimist)،
  • کسانی که به آینده بدبین هستند و معتقدند نمی شود کاری کرد و باید سرنوشت را پذیرفت (Indefinite Pessimist)،
  • کسانی که به آینده خوش بین هستند و معتقدند باید این آینده بهتر را خودشان بسازند (Definite Optimist)،
  • کسانی که به آینده خوش بین هستند اما این بهبود را بدون هیچ تلاشی انتظار دارند و آن را جزو سیر طبیعی میدانند (Indefinite Optimist).

پس از این طبقه بندی کلی، کشور ها و ملت ها از نظر نوع ذهنیت و عملکرد کلی تحلیل می شوند (شامل امریکا، چین، کره و …) و ریشه های اندیشه آنها بررسی می شود. این توضیحات از حوصله این خلاصه خارج است و از علاقه مندان دعوت می شود که به اصل کتاب روجوع نمایند.

بیشتر بخوانید  یک نوزاد پنج ماهه در راه گارب

پیتر تیل

سخنرانی پیتر تیل و سرمایه گذاری روی دونالد ترامپ

پیتر تیل، یکی از بزرگترین سرمایه گذاران در دره سیلیکن، تنها کسی که از دونالد ترامپ با 1.25 میلیون دلار حمایت کرد و مورد انتقاد شدید همکاران خود قرار گرفت. بعد از پیروزی ترامپ تصمیم پیتر شبیه به یک پیشگویی فوق العاده به نظر میرسد و همه به دنبال حرکت ها و سرمایه گذاری های بعدی او هستند.

“عصر بخیر، من پیتر تیل هستم. من شرکت های بزرگ میسازم و آدمهایی که چیزهای جدیدی میسازند رو حمایت میکنم، از شبکه های اجتماعی گرفته تا فضا پیما. من یک سیاستمدار نیستم ولی دونالد ترامپ هم سیاست مدار نیست. او یک سازنده است و الان زمانش رسیده که امریکا را دوباره بسازیم.

جایی که من کار میکنم، در دره سیلیکن، خیلی سخت است که ببینیم امریکا کجای کارش ایراد دارد. ما در کامپیوتر و نرم افزار پیشرفت های زیاد و چشمگیری داشته ایم و البته پول زیادی هم درآورده ایم. ولی دره سیلیکن جای کوچکی است. چند دقیقه رانندگی کنید تا اوکلند و دیگر صحنه تغییر میکند و خبری از ثروت و رونق نیست. بله دره سیلیکن انقدر کوچک است.

در کل کشور حقوق ها ثابت مانده. مردم کمتر از 10 سال پیش حقوق میگیرند ولی هزینه های درمان و تحصیل هر سال بالاتر رفته. در همین حین بانکداران وال استریت در حال درست کردن حباب های اقتصادی در همه چیز هستند. از اوراق قرضه دولتی گرفته تا پول بلیط سخنرانی هیلری کینتون. اقتصاد ما شکسته. و شما که صدای مرا میشنوید این را بهتر از سیاستمداران واشنگنتن میدانید.

این رویای امریکایی که ما به دنبالش بودیم نیست. وقتی پدر و مادر من به امریکا امدند، به دنبال رویای امریکایی بودند و آن را همینجا در کلیولند یافتند. آنها مرا اینجا اوردند وقتی یکساله بودم و همینجا بود که من یک امریکایی شدم. فرصت همه جا بود. پدرم همینجا مهندسی خواند برای اینکه در سال 1968 همه جای امریکا تکنولوژی محور بود.

در سال 1968 پایتخت تکنولوژی دنیا فقط یک شهر نبود! تکنولوژی همه جای امریکا بود. کمی یادآوری این مطلب سخت هست ولی دولت ما هم روزی تکنولوژی محور بود. وقتی من به کلیولند آمدم وزارت دفاع ما در حال ایجاد زیرساخت های لازم برای ایجاد اینترنت بود و برنامه فضایی آپولو قرار بود یک انسان را بر روی ماه فرود آورد. آینده روشن و بدون محدودیت بود.

ولی امروز دولت ما شکست خورده است. پایگاه های اتمی ما هنوز از فلاپی دیسک استفاده میکنند! جدید ترین جنگنده هوایی ما در باران نمی تواند پرواز کند و واقعا از سر لطف و مهربانیست اگر بگوییم نرم افزارهای دولت ما بسیار ضعیف کار میکنند برای اینکه بیشتر مواقع اصلا کار نمیکنند. ما اینطور کارکردن را در دره سیلیکن اصلا قابل قبول نمیدانیم و نباید اینطور کارکردن را از دولت خود قبول کنیم.

به جای رفتن به مریخ ما خاورمیانه را اشغال کرده ایم! ما احتیاجی به دیدن ایمیل های هیلری کلینتون نداریم. بی کفایتی هیلاری برای همه آشکار است. هیلاری بود که برای جنگ در لیبی فشار آورد و امروز لیبی حیاط خلوت داعش برای تمرین و کارآموزی شده. دونالد ترامپ در این مورد کاملا حق دارد. وقت آن شده که جنگ های احمقانه را پایان دهیم و امریکا را دوباره بسازیم.

من افتخار میکنم که یک امریکایی هستم ولی امروز تمرکز ما روی تفاوت های فردی و فرهنگیمان باعث شده تا از موضوع اصلی چشم برداریم. موضوع اصلی سقوط اقتصادی امریکاست و دونالد ترامپ در این باره از همه صریح تر صحبت میکند.

وقتی دونالد ترامپ به ما میگوید بیایید امریکا را دوباره به دوران اوج خود برگردانیم، نمیخواهد ما را به گذشته ببرد. او میخواهد ما را رو به جلو و به سمت آینده ای روشن رهبری کند.

و امشب، من همه شما دوستان امریکایی خود را تشویق میکنم که به دونالد ترامپ رای دهید.”

بیشتر بخوانید:

زندگی شخصی و ماجرای طلاق ثروتمندترین مرد جهان

۱۰ ثروتمند برتر آمریکایی در سال ۲۰۱۷

بیوگرافی وارن بافت – سومین مرد پولدار دنیا


چنانچه این مطلب را مفید میدانید با لایک کردن و به اشتراک گذاشتن آن، از ما حمایت کنید. نظرات، پیشنهادات و مقاله های درخواستی خود را از طریق قسمت دیدگاه ها برای ما ارسال کنید.


دیدگاهتان را بنویسید