مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

ازدواج عجیب پسر 18 ساله با زنی 54 ساله در مشهد! با یک شماره تلفن زندگی جدیدی را شروع کنید

به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله



به گزارش سلام نو به نقل از رکنا، این زن 54 ساله با بیان اینکه نگران شوهرش است و می ترسم من را رها کند، گفت. سر سفره عقد نشستم، همسرم مرد است. حسود و این غیرمسئولانه بود که به خانواده اش توجه نکرد.

او فقط به مصرف مواد فکر می کرد تا اینکه بالاخره من و چهار فرزندم را رها کرد و به سراغ معتادان رفت. در این شرایط به شرطی که حضانت فرزندانم را به من بسپارد، او را به صورت توافقی طلاق دادم. از آن روز به عنوان کارگر روزمزد در خانه های مردم مشغول به کار شدم تا اینکه با همه سختی ها و مشقت ها از فرزندانم مراقبت کردم و هر کدام به دنبال سرنوشت خود رفتند. اما شماره تلفن مسیر زندگی من را تغییر داد.

با یک شماره تلفن زندگی جدیدی را شروع کنید

حدود 11 سال پیش با تعدادی از اقوام به یکی از شهرهای خراسان جنوبی رفتیم. در آن سفر چند روزه از جوانی از کنار خیابان آدرس مسافرخانه ای را پرسیدم. مرد جوان نه تنها ما را برد، بلکه شماره تلفنش را هم به من داد و اصرار کرد که اگر در آن شهر مشکلی داشتیم با او تماس بگیریم. در مدت اقامتمان یک بار از او دعوت کردم تا مکان های گردشگری را به ما معرفی کند.

مدتی بعد که به مشهد برگشتیم، یک روز جوانی با من تماس گرفت و گفت که به مشهد سفر می کنم و من هم چون احساس می کردم باید زحمات او را جبران کنم، مهرداد را به خانه ام دعوت کردم. او با مقداری سوغاتی به خانه من آمد و یک شب مهمان من بود. فردای آن روز که فرزندانم به خانه رفتند، مهرداد دوباره به خانه من آمد و مدعی شد که از شهرستان برای خواستگاری آمده است. با خنده به او گفتم: دخترانم ازدواج کرده اند. اما او در کمال ناباوری گفت: برای خواستگاری آمده ام!

بیشتر بخوانید  صفحه درخواستی شما پیدا نشد.

باورم نمی شد، به او نصیحت کردم که زن 43 ساله ای هستم و 25 سال بزرگتریم، اما او ادعا کرد که عاشق من شده است. بهانه ای برای مخالفت با فرزندانم آوردم. بازم بی فایده بود ولی بعدش قیافه ی خوبی داشتم و اینقدر نیفتادم. بالاخره مهرداد کاری کرد که من عاشقش شدم و بعد از بچه هایش دور شدم آره ما حریم خصوصی را خواندیم و سپس ازدواج خود را تأیید کردیم. این در حالی بود که خانواده مهرداد به شدت با ازدواج ما مخالفت کردند.

چاقوکشی و کنایه به دلیل اختلاف سنی عروس و داماد

خلاصه با اینکه پدر مهرداد بیماری صعب العلاج داشت اما آنها را قبل از عمل گذاشتیم و برای ملاقات با خانواده اش به شهر رفتیم اما نه تنها خانواده مهرداد مورد استقبال قرار نگرفتند بلکه به دلیل همین اختلاف سنی و نیش و کنایه ها شنیدم که من با این حال عاشق مهرداد شدم و کاری از دستم برنمی آمد.

این زندگی مخفیانه تا خرداد ماه امسال ادامه داشت، البته فرزندانم به ازدواج من مشکوک بودند اما اواخر خرداد به خود آمدند که همسرم به بهانه آشنایی با مادرش به شهر رفت و دیگر برنگشت. . او فقط به من پیام داد که از او شکایت نکنم زیرا او هنوز من را دوست دارد. از طرفی روحم در اضطراب شدید است و می ترسم با زن دیگری در شهر ازدواج کند یا معتاد باشد.

گزارش خراسان حاکی است که به سرپرستی سرهنگ غلامعلی مالداری (رئیس پلیس پنج تن مشهد) فایل خانمی میانسال تحت معاینات دقیق تخصصی و روانشناختی بهترین مشاوران در حوزه مددکاری اجتماعی قرار گرفته است.

بیشتر بخوانید  صادرات ۷هزار و ۷۳ میلیارد تومانی ذوب آهن اصفهان

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *