آموزش کامل درس هفدهم فارسی هشتم |
«شکسپیر» میگوید: «روزگار دریایی است که کشتی زندگانی ما بر روی آن به سوی ساحل مقصود میرود. این دریای بزرگ، همیشه در جزر و مد است. اگر امروز آرام باشد، مسلّماً فردا توفانی خواهد شد؛ بنابراین وقتی آرام است، فرصت را غنیمت بشمارید. بسا اشخاص که در نتیجهٔ غفلت از گذر عمر استفاده نکردند و به اعماق این دریا فرو رفتند».
«گذشته» رفته و «آینده» نیامده است؛ بنابراین شما جز «حال» چیزی ندارید. فقط امروز در اختیار شماست. برخیزید و برای کار آماده باشید و از هیچ چیز بیم مدارید؛ تاب و تحمّل داشته باشید. همیشه در کارها چنان باشید که گویا فردایی نخواهد بود. کاری را که امروز شروع میکنید، قسمتی از آن را به پایان میرسانید ولی اگر برای فردا بگذارید، ممکن است اصلاً فردا را نبینید.
این گفتار را در خاطر داشته باشید: «ای کسی که دورهٔ نوجوانی را میگذرانی و از فرط غرور گمان میکنی روزگار درازی در پیش داری. حساب کار خود را داشته باش که روزگار چون باد و ابر، ناپایدار و گذراست. عمر خود را تلف مکن. در وقت خویش صرفهجویی کن. قدر امروز را بدان و کار امروز را به فردا میفکن».
شما فقط امروز را دارید؛ اگر مسرور هستید، از برکات آن استفاده کنید و اگر غمگین هستید، با صبر و تحمّل و توکّل به خدا و امید به فردایی روشن بار غم را را به دوش بکشید. اهمیّت زندگی به شمار روزها و شبها نیست، بلکه مربوط به اعمال و افعال ماست؛ کسی که اوقات خود را به کارهای ناشایسته میگذراند، چنان است که زندگانی خویش را تلف کرده باشد.
لازم نیست در کارها عجول باشید؛ یعنی نباید بدون تفکّر و تأمّل به کاری اقدام کنید ولی همین که تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید، بلافاصله شروع کنید و تعلّل روا مدارید؛ کار امروز را به فردا میفکنید که جز پشیمانی سودی ندارد. باید برنامهٔ خود را چنان مرتّب کنیم که در هر ساعتی، کار معیّنی داشته باشیم و به انجام آن کار بپردازیم وگرنه مقدار زیادی وقت ما بیهوده تلف میشود.
نشاط و شتاب و اضطراب از ویژگیهای نوجوانان و جوانان است؛ زیرا هنوز با زندگی چنان که باید آشنا نشدهاند و از سرد و گرم روزگار خبری ندارند. اگر کسی آنها را در راه زندگی راهنمایی نکند، ممکن است از راه راست منحرف شوند.
بر عکس، اگر عقل و متانت را شعار خود کنند و پیران سال خورده را که عمر درازتر و تجربهٔ بیشتر دارند، در این راه پر خوف و خطر راهبر خود قرار دهند، زندگی را به راحت و آسایش خواهند گذرانید و ممکن است در ایّام پیری بتوانند برای دیگران کارهای مفیدی انجام دهند.
کارهایی که ما میکنیم، فقط مربوط به خودمان نیست؛ بلکه به آیندگان نیز ارتباط دارد. به این جهت اگر در انجام وظایف خود تعلّل کنیم، حقّ آنها را پایمال کردهایم. وقت ما در سلسلهٔ کائنات جای مخصوص دارد و باید آن را برای کارهای مفید صرف کنیم وگرنه نظام آفرینش را به هم زدهایم و خطای بزرگی مرتکب شدهایم.
این یکی از عادات ماست که هر چه را داریم، پاس نمیداریم و همین که از دست رفت، متوجّه خطای خود میشویم. انگشت ندامت به دندان میگزیم و سودی نمیبریم. بنابراین، همیشه باید به خاطر داشته باشیم که وقت، عزیز و گرانبهاست. از تلف کردن آن جز حسرت و ندامت ثمری نخواهیم برد.
روزها یکی پس از دیگری، از پی هم میگذرند و همین که سپری شدند، بازآوردنشان محال است؛ از گذشته درس بگیریم، حال را آگاهانه بگذرانیم و به آینده امیدوار باشیم.
در جستوجوی خوشبختی، با اندکی تصرّف
خودارزیابی (صفحهٔ 121 کتاب درسی)
1- شکسپیر، روزگار را به چه چیزی تشبیه کرده است؟ به دریایی که کشتی زندگی ما بر روی آن سوی ساحل مقصد در حرکت است. این دریا گاهی آرام و گاهی توفانی است.
2- این بیت حافظ با کدام قسمت درس، ارتباط دارد؟
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
معنی این بیت این است که ((ای عزیز من! نصیحتها را گوش کن که جوانان خوشبخت پند و اندرز پیران با تجربه را از جان خودشون هم بیشتر دوست میدارند )) و این با این قسمت درس ارتباط دارد ((اگر عقل و متانت را شعار خود کنند و پیران سال خورده را که عمر درازتر و تجربهی بیشتری دارند در این راه پر خوف و خطر راهبر خود قرار دهند زندگی را به راحتی وآسایش خواهد گذرانید))
3- به نظر شما، راه رسیدن به خوشبختی چیست؟ توکّل به خدا. استفاده از فرصتهای امروز در زندگی و تحمّل سختیهای امروز و تلاش برای ساختن آینده و راهنمایی گرفتن از آدمهای پیر و با تجربه در زندگی. اندیشیدن و تامل کردن در کارها قبل از شروع آنها و تلاش و پی گیری برای کامل انجام دادن کارها.
دانش ادبی: ترجمه
به این جملهها توجه کنید:
تَواضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُم مِنْهُ الْعِلْم (امام صادق (ع))
نسبت به کسی که از او علم میآموزید، فروتنی کنید.
همان گونه که میبینید، در ترجمۀ جملۀ عربی به فارسی، فعل در آخر جملۀ ترجمه شده آمده است. اکنون به این جملهها توجّه کنید:
I like my teacher
من معلّمم را دوست دارم.
در ترجمۀ جملۀ انگلیسی، فعل جملۀ ترجمه شده، در کجا قرار گرفته است؟
جای اجزای جمله در زبانهای مختلف یکسان نیست. مترجمان هنگام ترجمه به این نکتۀ مهم توجّه میکنند.
گفتوگو (صفحهٔ 121 کتاب درسی)
1- دربارۀ راز موفّقیت یکی از بزرگان زیر، در کلاس گفتوگو کنید.
(فردوسی، ادیسون، ابوعلی سینا)
2- برای داشتن هفتهای موفّق، چگونه برنامه ریزی میکنید؟
فعالیتهای نوشتاری (صفحهٔ 122 کتاب درسی)
1- در متن درس، واژههایی را که نشانۀ تنوین دارند، بیابید و بنویسید. مسلماً، اصلاً
2- در هر یک از جملههای زیر، وابستههای اسم را بیابید و نوع هر یک را مشخّص کنید.
الف) این دریای بزرگ، همیشه در جزر و مد است.
این: وابسته پیشین (صفت اشاره)
بزرگ: وابسته پسین (صفت بیانی)
ب) به آسمان پر ستاره بنگر، تا ببینی چه خلقت شگفت انگیزی است.
چه: وابسته پیشین (صفت تعجّبی)
شگفت انگیز: صفت بیانی
پ) از هیچ چیز، بیم مدارید، تاب و تحمّل سختیها را داشته باشید.
هیچ: وابسته پیشین (صفت مبهم)
3- جدول زیر را کامل کنید.
مفرد |
عمل |
فعل |
وقف |
فاصله |
برکت |
عقل |
وظیفه |
جمع |
اعمال |
افعال |
اوقات |
فواصل |
برکات |
– |
وظایف |
4- جملههای زیر را ترجمه کنید.
رأسُ الایمانِ ألاِحْسانُ اِلَی النّاسِ
بالاترین درجه ایمان، نیکی به مردم است.
I am a student. I live in ….
من یک دانش آموز هستم. من در … زندگی میکنم.
I like my books and read them every day.
من کتابهایم را دوست دارم و هر روز آنها را میخوانم.
«تنوین»، یکی از نشانههای خطّی زبان است که با صدای «ن» ساکن شنیده میشود. باید به شکل درست این نشانه، توجّه داشت؛ مانند «حتماً، تقریباً، رسماً، مسلماً». نوشتن اینگونه کلمات، با حرف «ن»، (حتمن، تقریبن، رسمن، مسلمن) نادرست است.
روانخوانی: آن سوی پنجره
در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعدازظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجرۀ اتاق بود امّا بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیاش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با یکدیگر گفتوگو میکردند؛ از خاطرات خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند.
هر روز بعدازظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، مینشست و تمام چیزهایی را که بیرون از پنجره میدید، با شور و احساس و بیانی صمیمی برای هم اتاقیاش توصیف میکرد. بیمار دیگر در مدّت این یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، جانی تازه میگرفت.
این پنجره، رو به یک بوستان بود که دریاچۀ زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا میکردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظرۀ بیرون، زیبایی خاصّی بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده میشد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیّات را توصیف میکرد، هم اتاقیاش چشمانش را میبست و در ذهن خود به تماشای زیباییهای آن مناظر دل انگیز میپرداخت.
روزها و هفتهها این چنین سپری شد؛ امّا صبح یک روز، هنگامی که پرستار برای مراقبت وارد اتاق آنها شد، ناگهان منظرهای شگفت را دید. حادثه برایش سنگین بود و پذیرش آن دشوار. آری، مرد کنار پنجره آن چنان به فضای بیرون دل باخته بود که مرغ روحش به هوای آن سوی پنجره پرکشیده و رفته بود!
مرد دیگر از پرستار خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.
آن مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اوّلین نگاهش را به دنیای زیبای بیرون از پنجره بیندازد. بالأخره زمانی فرا رسید که او میتوانست این دنیا را با چشمان خود ببیند.
در عین ناباوری، او با یک دیوار مواجه شد!
مرد، پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید چه چیزی هماتاقیاش را وادار میکرده است که چنین مناظر دل انگیزی را هر روز برای او توصیف کند؟
پرستار پاسخ داد: «شاید او میخواست با این کارش به تو قوّت قلب بدهد و امید به زندگی را در دلت زنده نگه دارد. آن مرد اصلاً نابینا بود و حتّی نمیتوانست دیوار را ببیند».
«هفده داستان کوتاهِ کوتاه»، با اندکی تغییر
فرصتی برای اندیشیدن (صفحهٔ 124 کتاب درسی)
1- دربارۀ ارتباط محتوای این داستان، با مصراع «تا شقایق هست، زندگی باید کرد»، توضیح دهید.
2- چگونه میتوان با وجود مشکلات خود، به دیگران امید به زندگی و قوّت قلب بخشید؟
حتماً بخوانید: