آموزش کامل درس هفتم فارسی نهم |
دیوان حافظ، نامهٔ زندگی و زندگینامهٔ ماست. حافظ به ما خوب زیستن و شاد زیستن میآموزد. حافظ حکیمی متفکّر و تفکّر برانگیز است. فرزانهای است با اندیشههای عمیق عرفانی و احساسها و عواطف ژرف انسانی.
در نگاه و نگرش حافظ، چند مشخّصهٔ برجسته دیده میشود:
انتقادی بودن؛ حافظ از همهٔ تباهیهایی که در روزگار او پدیدار شده بود، جسورانه انتقاد میکند.
طنز ظریف و کارساز؛ برای آنکه انتقادش به طعن و لعن و هجو، شباهت نیابد، انتقادها را با طنز میآمیزد و آن را دلپذیر میکند.
مهمترین آموزش غیر مستقیم حافظ این است که به ما شیوهٔ درست نگاه کردن به زندگی را میآموزد؛ نه اینکه به ما چند رهنمود و پند تحویل دهد.
حافظ، خرّمشاهی
اکنون یکی از غزلهای حافظ را میخوانیم:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان، شود روزی گلستان، غم مخور
یوسف گم شده (یار و معشوق) دوباره به سرزمین کنعان (نزد عاشق یا تو) بر میگردد و خانه غم و ناراحتی یک روز مانند گلستان پر از شادی و طراوت میشود؛ پس غمگین نباش. (غمها به شادی تبدیل میشوند، غم مخور)
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بد مکن
وین سر شوریده، باز آید به سامان، غم مخور
ای دل غمگین و ناراحت، حالت دوباره بهتر و خوب میشود، نگران نباش. این وجود آشفته و پریشان تو سرو سامان و آرام و قرار میگیرد، غمگین نباش.
دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
اگر گردش زمانه (روزگار) چند روز مطابق میل و هدف ما پیش نرفت، ناراحت نباش، زیرا همیشه حال روزگار و زمانه به یک شکل باقی نمیماند.
هان مشو نومید! چون واقف نِه ای از سرّ غیب
باشد اندر پرده، بازیهای پنهان، غم مخور
آگاه باش، نا امید مشو چون تو اسرار غیب را نمیدانی. در پس پرده بازیهای پنهان بسیار هست.
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کَند
چون تو را نوح است کشتیمان، ز توفان، غم مخور
ای دل، اگر نیستی و نابودی هچمون سیل خروشانی، اساس و بنیان هستی و وجودت را نابود کند، باز هم غمگین نباش زیرا هدایتگری هم چون نوح همراه با قدرت الهی داری، پس از مشکلات نترس.
در بیابان گر به شوق کعبه، خواهی زد قدم
سرزنشها گر کُند خار مُغیلان، غم مخور
اگر در بیابان به شوق و علاقۀ رسیدن به کعبه (معشوق) قدم بر میداری اگر خار مغیلان و دشواریهای این راه تو را آزار میدهد غمگین نباش.
گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید
هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غـم مخور
اگرچه منزل و جایگاه محل اقامت کاروانیان خطرناک و مقصد بسیار دور است، پس ناراحت نباش، زیرا هیچ راهی نیست که سرانجام و پایانی نداشته باشد.
حافظا! در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بوَد وِردت دعا و درسِ قرآن، غم مخور
ای حافظ تا زمانی که در تنهایی و درویشی در شبهای تاریک، ذکر و کلام تو دعا کردن، قرآن خواندن و نیایش خداوند باشد از هیچ چیزی ناراحت نباش.
خودارزیابی (صفحهٔ 56 کتاب درسی)
1- چه چیزی پذیرش سختیها را برای حافظ، آسان کرده است؟ امید به آینده بهتر، یکسان نبودن احوال روزگار، وجود رهبر آگاه، توکل به خدا، دعا و خواندن قرآن
2- انسان عاقل در برابر حوادث و مشکلات زندگی، چگونه باید رفتار کند؟ هیچگاه غم نمیخورد و امیدش را از دست نمیدهد و با توکل به خدا و نیایش پروردگارش به همراه تلاش و امید به خدا و خواندن قرآن بر مشکلات پیروز میشود.
3- بیت زیر از سعدی با کدام یک از بیتهای درس ارتباط بیشتری دارد؟
غواص اگر اندیشه کند کام نهنگ
هرگز نکند دُرّ گرانمایه به چنگ
گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید
هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غـم مخور
نکتهٔ ادبی
معمولاً شاعران در پایان شعر، نام شعری خود را میآورند. به این نام، «تخلّص» گویند. تخلّص به معنای رهایی یافتن و خلاص شدن است. گویی شاعر با سرودن بیت تخلّص، از بند سخن آزاد میشود. تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر میآید. مثلاً اسم اصلی حافظ، «شمس الدین محمّد» و نام اصلی شهریار، «محمّدحسین بهجت تبریزی» است؛ ولی این دو شاعر در شعر خویش «حافظ» و «شهریار» تخلّص کردهاند؛ البته امروزه، شاعران کمتر از تخلّص، استفاده میکنند.
نمونههای زیر، بیت تخلّص را نشان میدهد:
ز نوای مرغ یا حق، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن، چه خوش است شهریارا!
این سخن پروین نه از روی هواست
هر کجا نور است ز انوار خداست
سعدیا، راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
گفتوگو (صفحهٔ 56 کتاب درسی)
1- غزلی دیگر از دیوان حافظ انتخاب کنید و درباره پیامهای آن در کلاس، گفتوگو کنید.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سرا پرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
مژده و بشارت دربارۀ آمدن بهار و یادآوری اینکه بدانیم هر گل فرصت کمی برای زندگی دارد. همۀ گلها با هم شکفته نمیشوند. بلکه به ترتیب شکفته میشوند. خدا نیز نعمتها را با هم به انسان نمیدهد بلکه هر کدام را در زمان خودش میدهد. ما باید قدر عمر خود را بدانیم و از لحظه لحظۀ آن استفاده کنیم. شاعر در غزل به عزت گل اشاره میکند و دانستن قدر گل و با ارزش دانستن وقت را نیز توصیه میکند. رفتن به باغ و تماشای گل و بهار نیز توصیه دیگر شاعر است و در آخر بیان میکند که ای شنونده شعر و ای کسی که از خواندن و شنیدن غزل لذت میبری، بدان که خداوند حافظ را برای خاطر شما آفریده است، پس برای خداحافظی با او بیایید که رفتنی است. (تا هستیم قدر همدیگر را بدانیم و از احوال هم باخبر شویم، زیرا عمر خیلی سریع سپری میشود و روزی باید با این دنیا وداع کنیم.)
2- چهار نمونه تخلّص از شاعران دیگر انتخاب کنید و بیت کامل آنها را در کلاس بخوانید.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شـب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
بیش از همه کس افتاد در دام غمت هاتف
امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا
تا نگردد جذبۀ توفیق صائب دستگیر
از گل تعمیر، پای خود کشیدن مشکل است
واژه شناسی
گاهی یک واژه ممکن است، دو شکل نوشتاری کوتاه شده، داشته باشد؛ مانند کلمهٔ «اگر» که به دو شکل «گر» و «ار» معمولاً در شعر به کار میرود.
– در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قَدَم
– ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکَنَد
نوشتن (صفحهٔ 57 کتاب درسی)
1- واژگانی را که نشانه جمع دارند، مشخّص کنید و مفرد هر یک را بنویسید.
کنعان = *
گلستان = *
دودمان = *
احزان = حزن
پیروان = پیرو
کشتیبان = *
پایان = *
آزادگان = آزاده
2- در بیت زیر، قافیهها را مشخّص کنید و سه واژه هم قافیه با آنها بنویسید.
واژههای هم قافیه: رام، جام، خام، رهام، پدرام، زمام، نمام، شام، بام، گام، وام، نام، مشام و…
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حافظ
3- بیت زیر، با کدام یک از بیتهای درس، ارتباط معنایی دارد؟ دلیل ارتباط آن را بنویسید.
عزیز مصر به رغم برادرانِ غیور
ز قعر چاه، برآمد به اوجِ ماه رسید
حافظ
دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
حال دنیا یکسان نیست. گاهی به انسان نعمت میدهد، گاهی از انسان نعمت را میگیرد. هیچ کار خدا بدون حکمت و فلسفه نیست. حال و زندگی حضرت یوسف (ع) هم یکسان نبود. یکبار اسیر چاه شد، سپس به مصر برده شد و گرفتار زندان گشت، دیگر بار از زندان رهایی یافت و عزیز و حاکم مصر شد.
حتماً بخوانید: